˙·▪●ღ جدیدترین ها ღ●▪·˙

گروه اینترنتی منصور قیامت

˙·▪●ღ جدیدترین ها ღ●▪·˙

گروه اینترنتی منصور قیامت

خدایا چه دلگیره این خیابونا…!

روبروی محل کارم وسط بلوار یه فضای سبزه که سرتاسر شمشاد کاشتن! یه پسر جوون لای شمشاد ها نشسته داره تزریق میکنه! همسایه میگه: جای باحالی انتخاب کرده! لااقل از توی مستراح که بهتره! همسایه میخنده و من دلم میخواد گریه کنم!  

راه میفتم به طرف فلکه راهنمایی … سر سه راه فلسطین پهلوی دکه روزنامه فروشی پنج شیش تا جوون نشستن دارن سیگاری بار میزنن! نه ترسی؛ نه واهمه ای؛ غش غش میخندن و تند تند توتون های سیگار رو خالی میکنن کف دستشون! یکیشون یه تکه حشیش در میاره زیرش اتیش میگیره با توتون ها قاطی میکنه! چشمش به من که میفته میگه: بفرما عِشقی …بفرما! انگار نه انگار که ماهه رمضونه! نه بوی شله زرد میاد نه بوی گلاب و نه بوی خدا …فقط بوی سیگار و حشیش! خدا هم رفته از این دیار انگار!

 میرم طرف انتهای سناباد تا نون بگیرم … نون که گرفتم پیاده راه میفتم طرف خونه… جلوتر از من یه پراید میزنه کنار و خانمی با ناراحتی پیاده میشه و برمیگرده به راننده میگه کثافت! خدایا چه دلگیره این خیابونا … چه سوت و کوره این شهر!  

نزدیک خونه که رسیدم از اونطرف خیابون صدای جیغ زنی رو شنیدم! مردی که باهاش بود زد توی گوشش… سریع میرم اونطرف! مرده گفت برو پی کارت اقا! زنمه … دعوای خانوادگیه! میگم خجالت نمیکشی سر اذون … زن هق هق میکنه! نون ها رو میذارم روی پله یه مغازه!بهش میگم زنگ میزنم پلیس ۱۱۰ و گوشی تلفنم رو در میارم! میگه هر گهی مِخی بُخوری بُخور! دست زن رو میکشه و میبره! از زنگ زدن منصرف میشم… زن با اکراه مویه میکنه و دنبال مردش میره! دلم میخواست میکشتمش این مرتیکه نامرد رو!

میرم خونه … دخترم موهاش رو دمبه موشی کرده میاد جلو سلام میکنه میگه: نیگا بابا چی خوشگل شدم! بهش توجه نمیکنم .. هنوز تو فکر اون زنم! دخترم میگه چه بابای بی حال بد اخلاقی و میره تو اتاقش … یه دفه یادم میاد که نون ها رو از روی پله مغازه بر نداشتم… سریع میرم بیرون … صدای اذون میاد! از خیابون که رد شدم دیدم پیرمردی خم شد و نون ها رو برداشت … خواستم بگم اون نون ها مال منه اما نگفتم! پیرمرد نونها رو بوسید و زیر بغلش گرفت تند تند رفت!

 

نویسنده: مسعود مشهدی

کلیپ تاسف آور تبدیل شدن عروسی به عزا(حتما دانلود کن)

کلیپ تبدیل شدن عروسی به عزا(حتما دانلود کن)

کشته شدن داماد بطور اتفاقی توسط پدر عروس


 

 

دانلود 

 

 

تفنگ رو میخواست بگیره طرف بالا که تیــر بــــه سر داماد برخورد میکنه! 

اصلا چه میشه گفـــت شاید از سر لج زده

بی عدالتی در کنکور- سازمان سنجش حاضر به قبول این اشتباهات نیست!!

به نام خدا و با سلام:
« نمی دونید چقدر سخته که یکسال هرروز بشینی درس بخونی، به امید اینکه یک دانشگاهی قبول بشی!!! »
پس از اعلام نتایج نهایی کنکور معلوم شد خیلی از داوطلبینی که به امید قبولی درس خونده و رتبه های خیلی خوبی کسب کرده اند، مردود شدند.
آیا بی عدالتی نشده؟ آیا در حق آنها ظلم نشده؟ آیا اونها باید بخاطر اشتباه بعضی ها، یکسال از عمرشان تلف بشه یا حتی مسیر زندگیشون عوض بشه؟

از اون طرف قرنطینه سوالات کنکور و حمل آنها را با سرباز مسلح دیدیم و از این طرف بی عدالتی کامل در قبولی نهایی، چرا اونهایی که پس از یکسال تحمل سختی، رتبه خیلی خوبی(زیر2000) آوردند و باید قبول می شدند، بخاطر اشتباه سازمان سنجش باید یکسال و شاید چند سال از عمرشان را پشت کنکور بمانند؟؟؟


----------------------------------------------------


این اخبار را بخونید تا کاملا متوجه بشید من چی می گم:
http://www.siasatrooz.ir/CNewsRDetai...0981&QSDNId=93
روزنامه سیاست روز: اخبار رسیده حاکی ست که برخی از این افراد معترض ازرتبه‌های بالا‌ی علمی برخوردار بوده اند و با این وجود در هیچ دانشگاهی پذیرفته نشده اند.
http://isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1193810&
خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا): با وجود رتبه 79 کنکور چرا از تحصیل در دانشگاههای تهران محروم شده‌ام؟
http://www.edunews.ir/index.php?view&sid=20654
آموزش نیوز: داوطلبان معترض به نتایج آزمون سراسری معتقدند در اعلام نتایج آزمون سراسری اشتباهاتی صورت گرفته که سازمان سنجش حاضر به قبول این اشتباهات نیست.
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1693827
روزنامه کیهان: برطبق اعلام سازمان سنجش من رشته امور بانکی در دانشگاه قائمشهر قبول شدم در حالی که این رشته جزء انتخاب های من نبوده است و همچنین این کد رشته در دفترچه وجود ندارد و دانشگاه قائمشهر فقط رشته های حسابداری دارد و رشته امور بانکی ندارد.
http://www.daneshnews.com/news/view....bid=9&nid=3092
دانش نیوز: عباسپور: اشتباه وزارت علوم در اجرای مصوبه بومی پذیری / مصوبه نباید اجرا می شد
http://mga.ir/news/modules/news/article.php?storyid=124
ستاد خبری کنکورها و آزمون ها: من رتبه 95 منطقه 3 از خوزستان هستم و کد رشته 1147 رشته ریاضی محض دانشگاه تربیت معلم سبزوار قبول شده‌ام که این کد اصلاً در انتخاب رشته من نبوده است و من فقط رشته‌های مهندسی را انتخاب کرده بودم و حتی این قبولی با بحث بومی‌سازی همخوانی ندارد.
http://www.haftbit.com/fa/hb628836rd/P_628838d.htm
هفت بیت: با رتبه 400 مردود علمی شده‌ام!
http://mag.gooya.eu/politics/archive.../09/076297.php
گویا نیوز: یکی از اولیای داوطلبان معترض در حالی که گریه می‌کرد، گفت: “ما قشر مرفه نیستیم و دخترم تنها با پشتکار خودش و بدون ثبت‌نام در هیچ کلاس کنکوری رتبه ۶۰۰ را کسب کرده و در طول یک سال گذشته زندگی خود را وقف درس کرده بود. حال که قبول نشده دیگر امیدی ندارد و حتی برای اعتراض نیز نتوانست به اینجا بیاید”.
http://www.radiozamaaneh.com/news/20...post_6250.html
رادیو زمانه: برخی از معترضین با داشتن رتبه‌های دو و سه رقمی گفته‌اند که باید در یکی از رشته‌های مورد علاقه‌اشان در تهران پذیرفته می‌شدند که «متاسفانه چنین نشده است.»
http://www.ebtekarnews.com/Ebtekar/News.aspx?NID=36707
ابتکار نیوز: اشتباه وزارت علوم یا عدم توجیه داوطلبان؟
http://www.bazyab.ir/index.php?optio...9759&Itemid=45
بازیاب: داوطلب دارنده رتبه 640 پزشکی نیز به خبرنگار فارس گفت: من با این رتبه رادیولوژی مشهد که آخرین انتخابم بوده، قبول شدم و این در حالی است که یکی از دوستانم با رتبه یک هزار پزشکی مشهد قبول شده و زمانی که اعتراض کردم به من گفتند اگر رادیولوژی را انتخاب نکرده بودی، پزشکی قبول می‌شدی اما مگر انتخاب اول ملاک نیست؟ چرا انتخاب آخر من اینجا ملاک قرار گرفته است؟
http://www.autnews.eu/archives/1387,06,00012191
خبرگذاری امیر کبیر: سازمان سنجش کشور، ۱۶ و ۱۷ شهریور ماه محل گردهمایی کسانی بود که به سیاست تبعیض در تحصیل اعتراض داشتند. با طرح جدید سهمیه‌بندی بومی- استانی، بسیاری از دارندگان رتبه‌های ممتاز در هیچ دانشگاهی پذیرفته نشده‌اند.
http://iscanews.ir/fa/ShowNewsItem.a...sItemID=241272
خبرگزاری ایسکانیوز: تعدادی از افرادی که رتبه های دو، سه و چهار رقمی را در کنکور کسب کرده اما در دانشگاه پذیرفته نشده بودند به نشانه اعتراض، مقابل در شمالی مجلس تجمع کردند.
http://www.mardomsalari.com/Template....aspx?AID=5540
روزنامه مردم سالاری: داوطلبانی نیز با رتبه های 3 یا 2 رقمی و حتی تک رقمی برخی مناطق نیز از زیر گروه های مختلف دیده می شود، برخی از آنها در برخی از رشته محلهایی قبول شده اند که با توجه به رتبه آنها غیرعادی به نظر می رسد و حتی تعدادی از آنها با در دست داشتن کارنامه علمی خود نسبت به مردودیت علمی که برای آنها ثبت شده است اعتراض دارند.
http://www.vatgar.com/news/104
واتگر خبری: یکی دیگر از داوطلبان گفت: رتبه من یک هزار و 444 است که مردود شدم و با توجه به این که تمامی شهرها را در انتخاب رشته زده بودم هیچ جا قبول نشده ام.


----------------------------------------------------


اینا فقط چند نفرشون بودند که تونسته بودند، اعتراض خودشونو اعلام کنند.
اگر بچه شما هم یکی از اونها بوده، شما چه حالی داشتید؟ خودش چه حالی داشت؟
یکسال دیگه، بلاتکلیفی، نداشتن شغل، سرکوفتهای فامیل، دوباره کلاس کنکور، هزینه های سنگین آموزش و... اگه زحمت نکشیده بودیم، اگه تنبلی کرده بودیم و درس نخونده بودیم، اگه اشتباه انتخاب رشته کرده بودیم، تحمل همه اینها رو قبول می کردیم، اما حالا چرا باید تحمل کنیم؟

آخه به چه امیدی یکسال دیگه بشینیم درس بخونیم آخرش هم، سال بعد سازمان سنجش همینطوری اشتباه کنه و بازم مردود بشیم؟

سازمان سنجش گفته جواب اعتراضهاتون 2هفته دیگه(1 مهر) اعلام می شه درصورتی که ثبت نام دانشگاه 24شهریور هست، به نظر شما این حرفشون برای خوابوندن اعتراضها و قبول نکردن اشتباه خودشون نیست؟

ختنه کردن دختران در کشورهای آفریقایی ؛ کابوس زنان آفریقا

موضوع انشاء تکاندهنده‌‌ی یک دختر 10 ساله!

موضوع این یادداشت از طریق ایمیل یک دوست برایم فراهم شده است و می‌دانم که شاید بسیاری از شما نیز این ایمیل را دریافت کرده باشید. با این وجود، به دلیل اهمیت موضوع، بهتر دیدم تا آن را در فضای وب منتشر کنم و قضاوت را به خوانندگان محترم واگذار نمایم:

مسلما این موضوع انشاء برای هزارمین بار – اگر نه بیشتر – تکرار شده ، فقط برای اینکه تغییری ایجاد بشود موضوع را این جوری پای تخته نوشتم " می خواهید در آینده چه کاره بشوید . الگوی شما چه کسی است ؟ " و برایشان توضیح دادم الگو یعنی اینکه چه کسی باعث شده شما تصمیم بگیرید این شغل را انتخاب کنید . انشاء ها هم تقریبا همان هایی هستند که هزار ها بار تکرار شده اند ، با این تفاوت که چند تا شغل جدید به آن ها اضافه شده " مهندس هوا و فضا " ، " پدرم می گوید الان ام وی ام بهترین رشته ی دنیا است و خیلی پول دارد – منظورش MBA است " " دوست دارم مهندسی اتم بخوانم ولی پدرم دوست ندارد می گوید اگر آشپزی بخوانم بیشتر به دردم می خورد " و ... .

ولی اعتراف می کنم از همه تکان دهنده تر این یکی است " می خواهم فاحشه بشوم " شاید اولین باراست که یک دختر بچه ده ساله چنین شغلی را انتخاب کرده .

" خوب نمی دانم که فاحشه ها چه کار می کنند ... ( معلومه که نمی دانی ) ولی به نظرم شغل خوبی است . خانم همسایه ما فاحشه است .این را مامان گفت . تا پارسال دلم می خواست مثل مادرم پرستار بشوم . پدرم همیشه مخالف است . حتی مامان هم دیگر کار نمی کند .من هم پشیمان شدم . شاید اگر مامان هم مثل خانم همسایه بشود بهتر باشد او همیشه مرتب است . ناخن هایش لاک دارند و همیشه لباس های قشنگ می پوشد . ولی مامان همیشه معمولی است . مامان خانم همسایه را دوست ندارد . بابا هم پیش مامان می گوید خانم خوبی نیست . ولی یک بار که از مدرسه بر می گشتم بابا از خانه آن خانم بیرون آمد . گفت ازش سوال کاری داشته . بابای من ساختمان می سازد . مهندس است . ازش پرسیدم یعنی فاحشه ها هم کارشان شبیه مهندس های ساختمان است ؟ خانم همسایه هنوز دم در بود . فقط کله اش را می دیدم . بابا یکی زد در گوشم ولی جوابم را نداد . من که نفهمیدم چرا کتکم زد . بعد من را فرستاد تو و در را بست .

... من برای این دوست دارم فاحشه بشوم چون فکر می کنم آدم های مهمی هستند . مامان همیشه می گوید که مردها به زن ها احترام نمی گذراند .ولی مرد ها همیشه به خانم همسایه احترام می گذارند مثلا همین بابای من . زن ها هم همیشه با تعجب نگاهش می کنند ، شاید حسودی شان می شود چون مامانم می گوید زنها خیلی به هم حسودی می کنند . خانم همسایه خیلی آدم مهمی است . آدم های زیادی به خانه اش می آیند . همه شان مرد هستند . برای من خیلی عجیب است که یک زن رئیس این همه مرد باشد . بعضی هایشان چند بار می آیند . بعضی وقت ها هم این قدر سرش شلوغ است که جلسه هایش را آخر شب ها تو خانه اش برگزار می کند . همکار هایش اینقدر دوستش دارند که برایش تولد گرفتند . من پشت در بودم که یکی از آنها بهش گفت تولدت مبارک . بابا می خواست من را ببرد پارک ، بهش گفتم امروز تولد خانم همسایه است . گفت می داند . آن روز من تصمیم گرفتم فاحشه بشوم چون بابا تولد مامان را هیچ وقت یادش نمی ماند .

تازه خانم همسایه خیلی پول در می آورد . زود زود ماشین هایش را عوض می کند . فکر کنم چند تا هم راننده داشته باشد که می آیند دنبالش . این ور و آن ور می برند .

من هنوز با مامان و بابا راجع به این موضوع صحبت نکردم . امیدوارم بابا مثل کار مامان با کار من هم مخالفت نکند "

توحش در دریای خون

بدون شرح - توحش در دریای خون



تزریق موادمخدر دختر و پسر با یک سرنگ مشترک در پارکی در تهران

گزارش تصویری/ فاجعه موادمخدر!

 

 

تزریق با سرنگ مشترک- تیر 1387
 تزریق با سرنگ مشترک- تیر 1387

تزریق موادمخدر با یک سرنگ مشترک در پارکی در تهران!

تاسف آور ترین صحنه ای هست که در ذهن هر ایرانی خواهد موند

این عکس, یکی از آخرین تصویر های سربازان گروگان گرفته شده ی ایرانی توسط گروه ریگی هستند که بعدا کشته شدند.این گروگان گیری دو طرف درگیر داشت: دولت و گروه ریگی که هر دو تا واقعا کثیفترین چهره خودشون رو نشون دادن و در این بین فقط این سربازهای بی گناه و خانواده اونها تاوان پس دادند. واقعا اگر یکی از این سربازها فرزند یکی از نور چشمی های دولت بود هم همین طور بی تفاوت می موندند و مذاکره نمی کردند؟
 
گروه ریگی هم با نشون دادن زورشون به چند تا سرباز بی نوا که اگه پارتی و پول داشتن گذرشون به پاسگاه سیستان بلوچستان نمی افتاد, چی رو میخوان ثابت کنن؟ مظلوم بودنشون رو ؟ یا حماقت محضشون رو ؟
یادتون هست انگلیس برای آزادی سربازانش از ایران چیکار میکرد؟
مگه سربازان ایرانی چیشون از اونا کمتره؟
به چهره مظلومشون نگاه کنید.. خدا به خانوادشون صبر بده..

 

تجاوز جن*سی به مهتاب، کارگر 15 ساله را نباید بی پاسخ گذاشت

خبر چنین گزارش شده بود.
"دختری کارگر به نام مهتاب احمدزاده، سن 15 سال، اهل پیرانشهر که همراه خانواده اش در یک کارگاه پرورش مرغ ( مرغداری ) در شهر نقده کار می کرد، توسط کارفرمایش مورد تجاوز جن*سی قرار گرفت. او رنج و آزارهای روحی ناشی از این جنایت را تحمل نکرد و دست به خود سوزی زد. مهتاب در محل کارش جان سپرد".
متاسفانه این خبر توجه بسیاری از خبرگزاریها و سایتهای اینترنتی را بخود جلب نکرد. در صورتیکه مورد مهتاب تنها نمونه ائی از هزاران جنایت این چنینی است که هر روز در محیط های کار و جامعه مصیب زده ایران و کردستان اتفاق می افتد.
این خبر را در محیط کارم مطالعه کردم. محیط کاری که بیش از 30 درصد کارگرانش را زنان تشکیل می دهند و مطابق قانون و مقررات حاکم تجاوز جن*سی که سهل است، هرگونه آزار لفظی جن*سی از جانب هر مقامی "گرچه به ندرت اتفاق می افتد"، و در صورت عدم هوشیاری تشکلهای کارگری در محیط کار می تواند افزایش یابد، اما ممنوع و جرم است و کمترین پیامدش می تواند از دست دادن کار باشد.
تجاوز جن*سی به مهتاب، کارگر 15 ساله، نوجوان محنت کشیده ائی که آن سرمایه دار حیوان صفت حتی به تن رنجدیده و استثمار شده اش رحم نکرد و با این وحشیگری او را وادار کرد که پیکر رنجور و مورد تجاوز جن*سی قرار گرفته اش را به شعله های آتش بسپارد را هنوز هم نتوانسته ام از ذهن دور کنم.

مهتابی که نه در پی زرق و برق، بلکه در نتیجه فقر و فلاکت و در پی لقمه نانی، خود و خانواده اش تن به مهاجرت می دهد، این چنین طعمه درنده ائی حیوان صفت شد و دردهای ناگفته و آرزوهای در دل مانده اش را با خود به گور برد. مهتاب نمونه ائی از هزاران رویداد مشابهی است که در جامعه بلا زده ایران و گرفتار آمده در دام مصائب سرمایه داری هر روز تکرار می شود و قربانی می گیرد.
مرگ دلخراش مهتاب را تنها با پاسخی در خور به بانی این جنایت می توان تسکین داد، و این پاسخ می تواند چنین باشد.
اعتراض و بروز خشم و نفرت از وادار کردن مهتاب به خودسوزی برای تشکلها و فعالین جنبش کارگری از چند زاویه مهم است.
اول اینکه مهتاب یک کارگر کم سن و سال بود که اصولا" بکارگیری نیروی کارش در این سن و سال باید جرم محسوب شود.
دوم اینکه مهتاب نوجوان زیر 18 سالی بود که مورد تجاوز قرار گرفت. تجاوز اگر جرم است که هست. تجاوز به دختری پانزده ساله به طریق اولی و باید جرم سنگینی باشد.
و سوم اینکه مهتاب کارگرِ در محیط کارش، (مکانی که کارگر در آن باید از امنیت کامل برخوردار باشد) نه تنها مورد تجاوز قرار می گیرد، بلکه در نتیجه این تعرض سرمایه دار صاحب کارگاهش دست به خود سوزی می زند و در محیط کارش جان می سپارد. مرگ او یک سانحه محیط کار است، سانحه ائی عمدی که مسبب اصلی آن کارفرماست. کارفرما اگر در مقابل هر سانحه دیگری در محیط کار اتوماتیک مسئول و مجرم است، در این مورد معین خود در این سانحه محیط کار که به مرگ یک کارگر دختر 15 ساله منجر شده است، مستقیما" مسئول و بدون تردید متهم ردیف اول است.
از اینرو برای حفظ امنیت کارگران اعم زن و مرد در محیط کار، برای جلوگیری از تکرار چنین فجایعی در جامعه و بویژه در محیط های کار، اعتراض جمعی و گسترده کارگران، فعالین کارگری و تشکلهایشان به مرگ مهتاب توسط کارفرما را باید به بستری برای مبارزه وحدت همه فعالین کارگری علیه سرمایه داران و جنایتهایشان تبدیل کنیم.
در این اعتراضات باید خواستار محاکمه صاحب این کارگاه بجرم تجاوز جن*سی به دختری زیر 18 سال، تجاوز به کارگری کم سن و سال که به عاملی برای دست زدن او به خودکشی و مرگ در محیط کار گریده و بعنوان سانحه ائی عمدی در محل کار بحساب می آید، شد. این صاحب کار را باید و بدون ترید به اتهامات فوق مورد محاکمه قرار داد بطوریکه تا پایان عمر ننگینش در زندان بماند.
ایکاش تاکنون شاهد صدور دهها و صدها اطلاعیه و بیانیه در محکومیت تجاوز به مهتاب می بودیم. دفاع از امنیت کارگران بخصوص در محیط کار وظیفه فعالین و تشکلهای کارگری و مبنائی برای وحدت است.
غم و اندوه مرگ دلخراش مهتاب و همه قربانیان چنین جنایتهائی را که توسط سرمایه داران و حامیانشان هر روز صورت می گیرد را به نیروئی برای تداوم مبارزه طبقه مان علیه این جنایت پیشگان تبدیل کنیم.

غمگین ترین عکس روز

یکی از فرمانده های ارتش آمریکا در حال بازی کردن با یک بچه عراقی که دست و پاش رو به خاطر جنگ از دست داده!

مایلی کهن: مراسم افتتاحیه المپیک افسوس مرا برانگیخت

منبع: خبرگزاری مهر

بازهم جنگ، بازهم درد، بازهم آتش، بازهم مرگ

زن جنگ زده گرجی به روایت رویترز

آخه بابا باغت آباد منو درکم کن...


خیلی باحاله! حتما دانلود کنید. پیشنهاد من اینه که همینطور که آهنگ رو گوش میدید متن شعر هم اون پایین همزمان بخونید....


دانلود موزیک

لینک کمکی با حجم کمتر

لینک کمکی ۲ با حجم کم

درکم کن....

-سلام.. سلام عرض شد!
-بفرما!!!
-ببخشید واسه ی این آگهیتون مزاحم شده بودم خواستم اگر بشه اینجا استخدام بشم
-مدارکتون را اوردید؟
-بله بفرمایید
-کاملند؟
-کامله.. مدارک همش کامله
-سابقه کار؟
-والا سابقه کار که سابقه کاری ندارم من
-نمیشه که آقا جون سابقه کار باید داشته باشی
-خب آخه چیکار بکنم من،من الان هر جایی که رفتم به من می گن باید سابقه کار داشته باشی من نمی دونم از یک جایی باید شروع کرد بالاخره
-من شرمندم سابقه کار باید داشته باشی
-خب آخه بالاخره شما هم ببین من الان ، الان بیکارم، دارم هر، یعنی نمی دونم چیکار باید بکنم
-مشکل من نیست بفرما ، سر راه وایستادی
-تو رو خدا یه توجه ای بکنید
-شرمنده لطفا حرکت کن بفرما
-باشه....

*********

آخه بابا باغت آباد منو درکم کن
نگو جلوی راه وایستادی آقا حرکت کن
تو اینجا نشستی واسه این که جوابمو بدی
پایین نگاه نکن چشم پر عذابمو ببین
اگه نیازمند بودی تو هم می شدی یه کنه
ببین اسم بدشانس روی پیشونی منه
عصبانیم یه زلزله 10 ریشتره توم
چرا اون با یقه بسته ته ریش بره تو؟
همین ها می تونه جوون های ما رو پیر کنه
حدس زدی یه روزی پیشش کارت گیر کنه
تا که میرسه به منه بدبخت آواره
میگه الان نه باشه بعد وقت ناهاره
بیا یه کار خیری بکن توی روزت
امضاتو نمی خوام بذارم توی موزه
نگو مدارکت ناقصه تو فردا بیا
همه چیزو کامل کنو بعد وردار بیار
واسه استخدام دقت کن به ذابت ها
باید داشته باشی 5 سال سابقه کار
نمی خوام داد بزنم الکی شلوغ بکنم
بگو 5 سالو من از کجا شروع بکنم
منو داری میبینی که از این زمونه سیرم از همه جا بریدم یه جوون پیرم همه بارم رو میبندم شبونه میرم به خاطر تو دیگه کارم تمومه پیرم ، منو داری میبینی که از این زمونه سیرم از همه جا بریدم یه جوون پیرم همه بارم رو میبندم شبونه میرم به خاطر تو دیگه کارم تمومه پیرم
بیدار شدی می خوره به سرت هوای صبح
توی روزنامه بخون صفحه ی حوادثو
ببین مادری که دخترش رو کشته بود
بعد خودشو پرت کرد از پشتبوم
میگی چه مادر بیرحمی چه روزگاری
چیه خراب شد اول روز کاری
اگر دقت کنی با کمی ریشه یابی
می فهمی که حتی یک مادر هم میشه یاغی
اون مادر ای کاش باز زنده می شد
واست تعریف میکرد داستان زندگیشو
روزی که خداوند دخترش رو هدیه می کرد
مادر داشت از خوشحالی گریه می کرد
با وجود پدری که هنوز بیکار بود
دمه بیمارستان نشسته و سیگار دود
می کنه و بدهیه ها هر روز قد میکشه
مرد دور آگهی ها همش خط میکشه
بند امیدش به آینده ها پاره شد باز
آخر سر هم خیابون ها کارشو ساخت
قاتل تویی خدا ببخشه گناهاتو
حالا بخون مجله گل آقاتو
منو داری میبینی که از این زمونه سیرم از همه جا بریدم یه جوون پیرم همه بارم رو میبندم شبونه میرم به خاطر تو دیگه کارم تمومه پیرم ، منو داری میبینی که از این زمونه سیرم از همه جا بریدم یه جوون پیرم همه بارم رو میبندم شبونه میرم به خاطر تو دیگه کارم تمومه پیرم
چیه فکر می کنی حالا که تو پشت میزی
از ما بالاتری یعنی تو گشنه نیستی؟
طوری صحبت می کنی انگار که داری ،
الان تراولاتو می کنی پشت نویسی
خیلی شده یه جوون جلوی تو ظاهر بشه
یه جوون تحصیل کرده که مسافر کشه
این همه سال زحمت کشیده واسه کاری
که فردا با روی سفید بره خاستگاری
دیگه خودتم می دونی اینه گفته ی عقل
باید با پول بشینی سر سفره عقد
و توی پول چیزی به اسمه وفا گُمه
گذشت وقتی که می گفتند مهم تفاهمه
فقر از در بیاد تو همه چیزو خراب میکنه
بعدش از پنجره فرار میکنه
باغت آباد منو درکم کن
نگو جلوی راه وایسادی حرکت کن

با رفتن به مسجد مشکل حل می شود ؟!

آیت الله خز علی دبیر کل بنیاد  بین المللی غدیر که با سخنان بسیار جذاب !!! خود مشهور شدند اخیرا اظهار نظر جالبی کردند که خانم های بدحجاب را هدایت کنید تا وارد مسجد شوند.

ظاهرا با واردن شدن به مسجد تمام مشکلات حل می شود ؟!!! تا بیش از این با نام دین بازی می کردند که مردم بیش از قبل دین زده می شوند و حالا با مکانی مقدسی به نام مسجد ! بازی کنید بازی جالبیه ! مردم هم سرگرم می شوند و ما هم در ظاهر می خندیم و در باطن افسوس و تاسف!

شاهکار سانسور در تلویزیون: America یعنی رسیدیم!

حکایت سانسور در تلویزیون ما، حکایت تازه‌ای نیست. اما گاهی واقعاً آدم حیرت می‌کند از نوآوری‌های رسانه‌ی ملی در سانسور شاهکارهای سینمایی جهان. نمونه‌اش اتفاقی که چند روز پیش درباره‌ی فیلمِ «افسانه ۱۹۰۰» رخ داد. کمتر دوستدار سینمایی است که پیش از پخش مثله مثله این فیلم از تلویزیون ایران، شخصاً نسخه‌ی سانسور نشده‌ی فیلم را ندیده باشد. بنابراین عجیب است که سانسورکنندگان محترم، با پررویی زاید‌الوصفی، بخواهند سر مخاطب فیلم را کلاه بگذارند.
در ابتدای فیلم، زمانی که کشتی به آمریکا می‌رسد و مجسمه آزادی نیویورک در میدان دید مسافران کشتی قرار می‌گیرد، صدای America را می‌‌شنویم. البته این توضیح صحنه مربوط به نسخه‌ی اصلی فیلم است، وگرنه نسخه‌ای که از تلویزیون پخش شد، شاهکاری منحصر به فردی بود. «رسانه‌ی ملی» لابد با هدف دفاع از ملت (!)، کلمه‌ی America را «رسیدیم» ترجمه کرد و به جای مجسمه‌ی آزادی، نمایی از یک نقاشی از نیویورک را نشان داد! یکی نیست از این آدم‌ها بپرسد آخر شما که طاقت کلمه‌ی America را هم ندارید مجبورید فیلمی مثل «افسانه ۱۹۰۰» را پخش کنید؟!!!!!

رفتار غیر انسانی با حیوانات

دانشجویان طاعونی!!

بدون یک کلام شرح و حاشیه

نزول آیه جدید در بدرقه کاروان المپیک!

آخه عزیز من سواد نداری ننویس، مگه مجبوری؟

آخه شما این آیه رو از کجا آوردید؟ "فالله خیرو حافظا و هو الرحمن راحمین".  به یه بچه راهنمایی هم این رو نشون بدی میگه این جمله از نظر عربی غلطه.

 

ما هم مثل همه ایرانیها آرزوی موفقیت کاروان اعزامی کشورمون رو داریم. اما فکر می کنم موفقیت در هر امری و از جمله ورزش علاوه بر دعای مردم، به مدیریت صحیح هم نیاز داشته باشه. آخه وقتی این مدیریت مراسم بدرقه باشه معلومه تو  بقیه بخشها هم چه خبره!!!

 

پانوشت: آیه مورد نظر بخش پایانی آیه 64 سوره مبارکه یوسف ("فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین") است که در تصویر فوق با سه غلط نوشته شده است.

مرغ آزاری! اسم اینا رو میشه گذاشت انسان؟!

اسم اینا رو میشه گذاشت انسان؟!

این عکس که خون هر ایرانی رو به جوش می یاره

این عکس که خون هر ایرانی رو به جوش می یاره در تاریخ سپتامبر 2007 در مجله کلومبوس دیس پچ چاپ شده است!

این عکس تلاش می کند که ایران را چاه فاضلابی بداند که محل اجتماع سوسک هاس!

واقعا جای تاسف و ناراحتی داره و ما هم باید بشینیم و نگاه کنیم، هیچ کاری هم نمی تونیم انجام بدیم!

مقایسه سرعت اینترنت در ایران و انگلستان

ما اینجا ملتمون اندر کف یه اینترنت زپرتی ADSL با سرعت مافوق 64k هستند و در انگلستان سرعت اینترنت 24Mb هست ! اونم با چه قیمتی؟! ماهیانه 18 پوند یعنی چیزی در حدود 30 هزار تومان !!!

حالا ما با کلی فلاکت باید اینترنت 128k بگیریم با ماهی 20 هزار تومان اونم اگه مخابرات افتخار بدهند و منطقه رو ساپورت کنند، بیشتر از 128K هم که دستور دادند ایرانیا احتیاجی ندارند !!!

آخه آدم دردش رو به کی بگه ؟!!

من حاضرم هر کاری بکنم که اینترنت با سرعت 24Mb داشته باشم.

عکس زیر به وضوح شرکتها و انواع اینترنتی رو که در انگلستان ارائه می دهند به همراه قیمت نشون می ده:

عکس پسرک دستفروش

ما فقرا از همه بیگانه‌ایم، مرد غنی با همه کس آشناست (پروین اعتصامی)

مرد قالی‌باف در میان آشغال‌ها...

مرد گفت که قالی‌باف بوده و رفوگری هم بلد است. دست‌مزدها پایین بوده و  مجبور شده به خاطر خرج زن و بچه‌هایش نمکی شود. نون خشکه و هر چی که به درد بخوره را جمع می‌کند. گفت اربابش (اصطلاح خودش بود و معادل صاحب‌کار) افغان بوده و بعد از چندسال کارکردن به او گفته من می‌روم آلمان تو هم بیا که نرفته بود، چرا؟ نگفت. ولی توضیح داد من الان توی این وضعم و رفیقام که برای کار رفوگری رفته‌اند آلمان دائم برای زن و بچه‌هاشان پول می‌فرستتند.

با خودم گفتم مغزها که هیچ حتی رفوگرهای قالی هم از ایران فرار می‌کنند و آقایان هنوز....

برق قطع ، آب قطع ، یکباره راه تنفس را هم قطع کنید!

این روز ها سهمیه بندی شدن برق تبدیل شده به یکی از بزرگترین مشکلات روزانه ! دردسر و گرفتاری های روزانه مون کم بود نگرانی قطعی برق هم بهش اضافه شده ، هر دقیقه که می خوای بشینی پای کامپیوتر یا هر وسیله برقی هزار بار خدا خدا می کنی که نکنه برق بره ! کودک از تاریکی می ترسه ، زن خانه از تنها تفریحش یعنی سریال های تلویزیونی میمونه ، ما هم که با هر بار برق رفتن اطلاعات کامپیوترمون رو از دست میدیم و در مجموع همه از گرما می پزیم .

اما از این بدتر هم هست اوضاع ... این اواخر با یکی از دوستان به یکی از شهرک های تهران رفته بودم که به نکته ای عجیب و جالب توجه برخوردم . ساختمان های ساخته شده شهرک آب منزل را از طریق منبع هایی تهیه می کنند که در پارکینگ خانه ها تعبیه شده و این منابع آب به وسیله موتور عملیات پمپاژ آب رو انجام می دهند تا آب به طبقات انتهایی هم برسد و اینجا سوالی جالب مطرح است و اون اینکه با بی برقی آدم می سازه 2 ساعت اما با رفتن برق ، آب خانه ی این عزیزان هم قطع میشود و با بی آبی چه میشه کرد ؟ به کجا برگردند این مردم ؟ نکنه باید 2 ساعت دستشویی نرن یا اگه میرن با علف و شاخه های درختان خودشان را تمیز کنند ؟ (ببخشید که اینقدر رک صحبت می کنم ) دولت که با سهمیه بندی برق خانه ها مردم را از داشتن حقشان که روشنایی منزل است منع می کند و بساز و بفروش ها با اینکه قیمت های کلان می گیرند و با سرسام آورترین مخارج این خانه ها را در اختیار مردم قرار می دهند به دلیل ساختن خانه هایی غیر علمی و غیر منطقی مردم رو از داشتن آب هم بی بهره می گذارند ...

این انصافه که خانواده هایی 2 ساعت در طول 24 ساعت که حداقل 6-7 ساعت آن را در خواب به سر می برند را بدون برق و آب سر کنند ؟ کودکان این خانواده های چه می کنند ؟ اگر دولت با مشکل برق مواجه است پس چطور برق جاده ها و اتوبان ها تا خود صبح در خلوت ترین ساعات روشن است ؟ اگر دولت مشکل برق دارد چرا به اداراتش دستور صرفه جویی نمی دهد و فقط بی برقی رو برای مردم به ارمغان می آورد ؟ چرا کسی بر نحوه ی ساخت و ساز مسکن نظارت نمی کند ؟ این بساز بفروش ها همان تعاونی هایی هستند که از دولت کلان ترین وام هارا می گیرند و خانه ها را به بدترین شکل می سازند و با کلان ترین قیمت در اختیار مردم قرار می دهند .

نه ! این انصاف نیست که مردم ما با این تورم خیره کننده بسازند و تازه برق و بنزینشان رو سهمیه بندی کنیم و آب خانه هایشان را قطع کنیم و به ازای همه ی اینها از تمام منابع مقدار برای کشور های به ظاهر دوست و همسایه بفرستیم !

فشار بر زندگی هریک از ما به اوج رسیده است و هر کدارم مثل مسماری شده که هریک از طرفی بر جسم و روح ما کوبیده می شوند و آسیب های خاص خودشان را می زنند و دولت نه تنها به دنبال کاهش این فشار ها نیست بلکه این اواخر همه را چند برابر هم کرده است .

فیلمی از لحظه به قتل رسیدن مهدی میرعرب(از پاسداران جمهوری اسلامی

مهدی میر عرب از مرزبانان گروگان گرفته شده توسط یک گروهک تروریستی و مذهبی تندرو در سیستان و بلوچستان است. قتل و ترور به کل محکوم و یک جنایت است. فرقی نمیکنه که مقتول از جمهوری اسلامی باشد یا . . . قتل انسان (از هر نژاد و رنگ و با هر طرز تفکر) محکوم است

دانلود

قصاص برای دختری که از 13 سالگی در زندان است

گروه حوادث؛ دادگاه عمومی رشت پس از محاکمه مجدد دختری که از سن 13 سالگی به جرم قتل در زندان است، وی را به قصاص محکوم کرد.

به گزارش خبرنگار ما، مولایی که هم اکنون 31 سال دارد 19 سال از عمرش را در زندان رشت گذرانده است. صغرا سال 68 توسط ماموران پلیس رشت به اتهام قتل دستگیر شد، زمانی که بر دستان این دختر دستبند زده شد او کارگر خانه یی در شهر رشت بود. او از سوی ماموران متهم به قتل پسر 8 ساله خانواده یی شد که برای آنها کار می کرد. اولین برگ از پرونده یی که باعث شد صغرا 19 سال از عمرش را در زندان بگذراند و دو بار نیز پای چوبه دار برود، زمانی تنظیم شد که پدر کودکی 8 ساله به پلیس مراجعه و ادعا کرد فرزندش گم شده و چند روزی است از او خبر ندارد. ماموران پلیس رشت تمامی فرضیه هایی را که ممکن بود سرنخی از پسرک 8 ساله در اختیار پلیس قرار دهد مورد بررسی قرار دادند تا اینکه چند روز بعد بوی تعفنی که از چاه خانه به مشام رسید احتمال وجود جسد پسر 8 ساله را قوت داد و وقتی پلیس چاه را مورد بررسی قرار داد جسد پسرک را کشف کرد، با انتقال جنازه به پزشکی قانونی روند پیگیری پرونده تغییر کرد و پدر مقتول در شکایتی کارگرش صغرا را قاتل فرزندش معرفی کرد و گفت چون صغرا به پسرش حسادت می کرده است به نظر می رسد او مرتکب این قتل شده باشد.همین شکایت کافی بود تا وی بازداشت شود. او در توضیح زندگی خود به پلیس گفت؛ 9 ساله بودم که خانواده ام به دلیل فقر شدید من را از روستا به شهر نزد خانواده ثروتمندی فرستادند تا کار کنم. من تمام مدت نزد این خانواده بودم و کارهای روزانه را انجام می دادم اما هیچ وقت با کسی دعوا نکردم و هیچ حسادتی هم نداشتم و من پسرک را نکشتم.

ادعای صغرا مورد قبول پلیس قرار نگرفت و وی چندین مرتبه دیگر بازجویی شد تا اینکه سرانجام گفت؛ با پسرک درگیر شدم و او را به زمین کوبیدم وقتی خون از سرش جاری شد و متوجه شدم وی فوت شده جسدش را داخل چاه انداختم و به کسی هم چیزی نگفتم. اعترافات صغرا از سوی پلیس دلیل محکمی شناخته و وی با صدور قرار مجرمیت برای محاکمه به دادگاه عمومی معرفی شد. سرانجام صغرا به عنوان متهم تحت محاکمه قرار گرفت و با درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد. وی به رای صادره اعتراض کرد و اعترافاتش را پس گرفت. این دختر در لایحه اعتراضی خود نوشت؛ من پسر 8 ساله را نکشتم اما می دانم چه کسی او را کشته و به درخواست او هم مجبور به سکوت شدم. به من قول داده بود که رضایت مادر مقتول را بگیرد تا من از این گرفتاری نجات پیدا کنم. صغرا افزود؛ در همان سن 9 سالگی به من تعرض شد و با تهدیدهایی که می شدم، مجبور بودم سکوت کنم، تا اینکه روز حادثه وقتی داشتم انباری را تمیز می کردم باز همان فردی که آزارم می داد به سراغم آمد. پسرک 8 ساله داشت در آن حوالی بازی می کرد بی هوا وارد انباری شد و صحنه تعرض به من را دید. آن مرد پسرک را به سمت دیوار هل داد و در یک لحظه سرش به دیوار برخورد کرد و بیهوش شد. من جثه کوچکی داشتم و نمی توانستم جسد پسرک را حرکت دهم اما آن مرد از من می خواست جسد را به داخل چاه بیندازم. آن مرد باعث شد تا از من شکایت شود و بعد هم قول داد رضایت بگیرد اما به وعده اش عمل نکرد. مدارک جدید در پرونده صغرا باعث نشد تا او از اتهام قتل تبرئه شود و این بار او را به خاطر رابطه نامشروع نیز به شلاق محکوم کردند اما فردی که صغرا مدعی شده بود به او تعرض کرده چون به این جرم اعتراف نکرده بود تبرئه شد. پس از گذراندن تمام مراحل قانونی واحد اجرای احکام دادگاه رشت مقدمات قصاص صغرا را آماده کرد، وی در حالی که 17 سال بیشتر نداشت پای چوبه دار رفت اما مادر مقتول اعلام کرد فعلاً قصد ندارد حکم را اجرا کند. همین مساله چند سال بعد در 21 سالگی برای صغرا تکرار شد، اما این بار هم مادر مقتول اعلام کرد رضایت نمی دهد اما قصد قصاص ندارد و چند ماه دیگر اقدام خواهد کرد. پس از آن دیگر خانواده مقتول برای اجرای حکم مراجعه نکردند تا اینکه سال گذشته نسرین ستوده وکالت متهم را پذیرفت و با توجه به اینکه صغرا 18 سال از عمرش را بلاتکلیف در زندان گذرانده بود درخواست آزادی وی را مطرح و قاضی تیموری بعد از بررسی پرونده با قرار وثیقه 60 میلیون تومانی صغرا را آزاد کرد. آزادی این زندانی دو هفته بیشتر طول نکشید و با شکایت دوباره اولیای دم وی به زندان بازگردانده شد. صغرا که هم اکنون نوزدهمین سال زندان را پشت سر می گذارد به اتفاق وکیل مدافعش تقاضای اعاده دادرسی کرد و پرونده به دفتر رئیس قوه قضائیه فرستاده و نسرین ستوده وکیل صغرا یک بار دیگر ایرادات پرونده را متذکر شد.چند روز بعد رئیس قوه قضائیه حکم صغرا را نقض کرد و این دختر یک بار دیگر امیدوار شد بتواند نزد خانواده فقیرش بازگردد. پس از نقض حکم پرونده به شعبه هم عرض فرستاده شد و یک بار دیگر مورد بررسی قرار گرفت با اینکه صغرا دوباره منکر قتل شد و اظهارات خود را در دادگاه تکرار و وکیل مدافع وی نیز ایرادات پرونده را گوشزد کرد، قاضی دادگاه عمومی رای به قصاص این دختر داد.صغرا که بعد از سال های طولانی در زندان باز هم سایه طناب دار را بر گردن خود احساس می کند، اکنون به اتفاق وکیل مدافعش تلاش دوباره یی را برای اثبات بی گناهی خود آغاز کرده است.

فاجعه کودک آزاری در بهزیستی زنجان - عکس و خبر



اخیراً یکی از بانوان محترم و علاقه‌مند به کارهای خیرخواهانه که در انجمن‌های خیریه‌ متعددی فعالیت دارد و سال‌هاست که در انجمن‌های خیریه و همچنین دانشگاه با بنده همکار بوده است، با مراجعه‌ به این‌جانب خبر از وقوع حادثه اسفناکی در خصوص سه نفر از کودکان یتیم تحت سرپرستی سازمان بهزیستی در «مرکز نگهداری کودکان مهر زنجان»، واقع در خیابان دانشسرا، جنب انبار گندم داد. ابتدا برای این‌جانب باور کردنی نبود، ولی با توجه به شناختی که از این بانوی محترم داشتم در صدد تحقیق در این زمینه برآمدم و با کمال تأسف به طور مستند، اطلاع حاصل کردم که بر روی بدن سه نفر از کودکان یتیم این مرکز به نام‌های زهرا، مریم و محمدمهدی داغ گذاشته شده است. بعد از تلاش بسیار موفق به تهیه عکس از بدن مجروح این کودکان شدم که در این عکس‌ها به وضوح مشاهده می‌شود که بر اثر داغی که بر بدن این کودکان گذاشته شده، صورت زهرا و پای مریم و گردن محمدمهدی سوخته شده است!

بعد از مشاهده این عکس‌ها چندین روز به شدت ناراحت بودم و روز و شب را با ناراحتی و حزن و اندوه شدید سپری می‌کردم. ابتدا قصد داشتم که فقط از طریق مراجع قانونی به پیگیری موضوع بپردازم، ولی به هنگام مطالعه در منابع اسلامی در خصوص رعایت حقوق یتیمان، در نهج‌البلاغه به خطبه معروف علی(ع) برخوردم که در شأن نزول آن آورده‌اند: «روزی به آن حضرت خبر دادند که عده‌ای از طرف معاویه به شهر«انبار» واقع در مرز عراق و شام، حمله کرده و مرتکب جنایاتی شده‌اند. امام(ع) با حال غضبناک آن‌چنان که دامن عبایش به زمین کشیده می‌شد از کوفه خارج شد تا به‏«نخیله‏»که منزلگاهى نزدیک کوفه بود رسید، و بر روى تپه‏اى ایستاد و در اجتماع مردم این خطبه را خواند: «به من خبر رسیده که یکى از مهاجمان به خانه زنی مسلمان و زنی غیرمسلمان که در پناه ‏اسلام جان و مالش محفوظ بوده وارد شده و خلخال و دستبند، گردنبند، و گوشواره‏هاى آنان را از تن‏شان بیرون آورده است...در حالى که هیچ وسیله‏اى براى دفاع جز گریه و التماس کردن نداشته‏اند،... حال اگر به خاطر این حادثه مسلمانى از روى تأسف بمیرد ملامت نخواهد شد، و از نظر من‏سزاوار و شایسته است!»

از این مواجهه علی(ع) چنین بر می‌آید که حکومت در قبال جان و مال همه شهروندان جامعه اسلامی اعم از مسلمان و غیرمسلمان مسؤول است و باید پاسخگوی تعدی نه تنها به جان، بلکه به مال یک زن یهودی در مرزهای وطن اسلامی نیز باشد. علی(ع) معتقد است که اگر به خاطر ربوده شدن جواهرات یک زن یهودی تحت حمایت حکومت اسلامی، یک مسلمان از شدت ناراحتی بمیرد سزاوار و شایسته است.
یقیناً جسم و جان سه کودک یتیم و مسلمان، کمتر از جواهرات یک زن یهودی نیست و باید در صورت هر گونه تعدی به آن، مسؤولان مربوطه پاسخگو باشند. از این رو تصمیم گرفتم که این عکس‌ها را در هفته‌نامه بهارزنجان منتشر کنم تا شاید اطلاع افکار عمومی و حساسیت آن‌ها مانع وقوع حوادث مشابه در آینده شود و مسؤولان استان و کشور احساس مسؤولیت کنند و در صدد پاسخگویی بر آیند. اما با کمال تأسف بعد از گذشت یک هفته از انتشار این خبر کوچک‌ترین اقدامی از سوی مقامات استان به منظور پاسخگویی در قبال این فاجعه دردناک انجام نشده است.

در پیمان جهانی حقوق کودک که دارای یک مقدمه و54 ماده است و در 41 ماده آن حقوق کودک را مطرح می سازد و13ماده آن در باره چگونگی اجرای آن در هرکشور می‌باشد بر ضرورت تکریم کودک تأکید فراوان شده است. با توجه به تعهد ایران در قبال پیمان‌های بین‌المللی و تعهد کشور برای رعایت آن‌ها، بر اساس لزوم و وجوب وفای به عهد در فقه اسلامی عمل به این تعهدات علاوه بر ضرورت عمل به میثاق‌های بین‌المللی شرعاً نیز واجب است.

در ماده 19 این پیمان تحت عنوان «منع بدرفتاری با کودک» آمده است: «دولت ها موظف هستند کودک را از هر نوع بدرفتاری والدین یا سرپرستان دیگر محافظت کنند و برای جلوگیری از هر نوع سوء استفاده ازکودک، اقدامات مناسب اجتماعی را انجام دهند.»

همچنین در ماده20 تحت عنوان «کودکان بی‌سرپرست» آمده است: «دولت‌ها باید به کودکان محروم از خانواده کمک کنند و جایگزین مناسبی برای آنان تعیین نمایند.»
همچنین در ماده37 تحت عنوان «منع شکنجه» آمده است: «هیچ کودکی نباید مورد شکنجه، رفتارستمگرانه و بازداشت غیرقانونی قرارگیرد. مجازات اعدام و حبس ابد در مورد خلافکاری‌های کودکان زیر18سال، ممنوع است.»

حال با توجه به سکوت مقامات استان اعم از استاندار، فرماندار زنجان، مدیرکل بهزیستی و دیگر مقامات مسؤول در قبال این فاجعه دردناک، از عالی‌ترین مسؤولان کشور انتظار می‌رود که با نهایت دقت این موضوع را بررسی کنند و به افکار عمومی پاسخ دهند که چرا در حیطه مدیریتی مسؤولان استان زنجان چنین فاجعه‌ای رخ داده است؟ این فاجعه از چنان اهمیتی برخوردار است که ضرورت دارد برای بررسی و رسیدگی به آن یک کمیته حقیقت‌یاب که در آن مطبوعات و دیگر رسانه‌های خبری نیز حضور داشته باشند تشکیل و بعد از کشف حقیقت، پاسخ قانع‌کننده‌ای به افکار عمومی داده شود. همچنین از ائمه جمعه که در باره بسیاری از مسائل بسیار کوچک و ساده موضعگیری می‌کنند انتظار می‌رود که در خطبه‌های نمازجمعه به این موضوع مهم بپردازند و خواستار رسیدگی به آن شوند. باور کنیم که اگر امام جمعه‌ای به هنگام خواندن خطبه‌های نمازجمعه از شدت درد و ناراحتی در قبال این فاجعه، عمامه بر زمین بکوبد و فریاد برآورد شایسته ملامت نخواهد بود، بلکه این عمل او سزاوار و شایسته تمجید خواهد بود.

ضرورت تکریم ایتام در قرآن کریم
در تفکر اسلامی بر ضرورت تکریم ایتام تأکید فراوان شده و در قرآن کریم بی‌اعتنایی به یتیمان و راندن آنان،علامت کفر و نفاق نشانه تکذیب دین و روز قیامت دانسته شده است.

خداوند متعال در یکی از آیات قرآن کریم می‌فرماید: «آیا دیدی آن را که دین و روز قیامت را دروغ می پندارد؟ پس او کسی است که یتیم را از خود می راند.»1

و در جای دیگر بر سبیل ملامت می‌فرماید: «چنان نیست که شما خیال می‌کنید، بلکه شما یتیمان را گرامی نمی‌دارید و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمی‌کنید.»2

و در آیه‌ای دیگر از احسان به یتیمان با عنوان میثاق الهی یاد می‌کند و می‌فرماید: «[و به یاد آورید] زمانی را که از بنی‌اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را نپرستید و نسبت به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید... .»3

و در آیه‌ای دیگر از نیکی به یتیمان به‌عنوان مصداق بارز نیکی یاد می‌کند و می‌فرماید: «نیکی[تنها] این نیست که به هنگام نماز صورت خود را به سوی مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکوکار کسی است که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورد و مال خود را با تمام علاقه‌ای که به آن دارد به خویشاوندان و یتیمان و از کارافتادگان و ... انفاق کند... .»4

عنایت ویژه به یتیمان در سنت نبوی و سیره معصومین(ع)
در سنت نبوی و سیره معصومین(ع) نیز بر ضرورت توجه خاص و تکریم یتیمان سفارش‌های اکیدی رسیده است. پیامبر اکرم(ص) هرگز نمی‌توانست ناراحتی کودکان یتیم را تحمل کند، فلذا در این زمینه فرمود: «... هرگاه کودک یتیمی گریه کند اشک‌های او در کف پر مهر و محبّت خداوند رحمان می‌ریزد و خدای تعالی می‌فرماید: چه کسی این یتیمی که پدرش را از دست داده(و اکنون زیر خاک آرمیده) به گریه درآورده است؟ هر کس او را آرام کند بهشت از آن اوست.»5
در حدیثی دیگر از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «هنگامی که کودک یتیم گریه می کند عرش خدا به لرزه در می آید. خداوند به فرشتگانش می فرماید: ای ملائکه من! چه کسی این یتیم را که پدرش در خاک پنهان شده است به گریه درآورد؟ ملائکه می گویند: خدایا! تو آگاه‌تری. خداوند می ‎ فرماید: ای ملائکه من! شما را گواه می‌گیرم که هر کس گریه او را خاموش و قلبش را خشنود کند من روز قیامت او را خشنود خواهم کرد.»6

روزی پیامبر اکرم(ص) در راه اصلی مدینه می‌گذشت، چند کودک را دید که طفلی را در میان گرفته‌اند و او را به‌خاطر نداشتن پدر سرزنش می‌کنند و می‌گویند، تو پدر نداری، ولی پدر ما فلان است که دارای شأن و مقام می‌باشد. کودک یتیم بنای گریستن گذاشت. پیامبر اکرم(ص) نزد او رفت و پرسید: «چرا گریه می‌کنی؟ گفت: من پسر فلانی هستم که در جنگ احد کشته شد، مادرم شوهر کرد و مرا از خود راند و خواهرم نیز فوت کرده است.» پیامبر رحمت(ص) او را نوازش و آرام کرد و سپس فرمود: اگر پدرت را کشتند، من پدر توام و همسرم مادرت، فاطمه هم خواهرت است. کودک خوشحال شد و فریاد برآورد، هان! ای کودکان، اکنون مرا سرزنش نکنید که پدر و مادر و خواهر من از همه شما بهتر و برتر است، سپس حضرت او را به فاطمه(س) سپرد. حضرت فاطمه(س) نیز او را نوازش و پاکیزه کرد و لباسی پاک بر او پوشانید و تا رحلت پیامبر(ص) در خانه حضرت فاطمه(س) بود.7

علی(ع) نیز نهایت سعی خویش را برای رعایت حال یتیمان می‌کرد و می‌فرمود: «هر مرد و زن باایمانی که از روی مهربانی دست خود را بر روی سر یتیمی بکشد خدای متعال به عدد هر مویی که دست خود را روی آن می‌گذارد یک ثواب برای او می‌نویسد.»8
علی(ع) در بستر احتضار و شهادت بر رعایت حال یتیمان تأکید کرد و فرمود: «خدا را خدا را در مورد یتیمان، نکند آن‌ها گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند، نکند آن‌ها در حضور شما در اثر عدم رسیدگی از بین بروند!»9

با توجه به آیات قرآن کریم و روایات منقول از پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) باید با ایتام به نیکی و مهربانی سخن گفت و رفتار کرد و به شیوه پسندیده‌ آنان را اطعام و پوشاک داد و در همه احوال آنان را گرامی داشت، هیچ‌گاه نباید آنان را آزرد و یا با خشونت با آنان برخورد کرد و با تندی آنان را از خویش دور نمود.
در قرآن کریم آمده است: «با یتیمان سخن نیکو و دل‌پسند بگویید، آنان را اطعام کنید، آن‌ها را گرامی دارید و به آنان پناه دهید و هرگز آنان را آزرده خاطر و از خود دور نکنید.»10

آیت‌الله شیخ یوسف صانعی از مراجع عظام تقلید در پاسخ به سؤالی توسط نماینده صندوق کودکان سازمان ملل متحد(یونیسف) در جمهوری اسلامی ایران در خصوص کودک‌آزاری گفته‌اند: «کودک‌آزاری نه تنها به عنوان آزار و اذیت انسان‌ها که حرام و جرم و گناه است، و نه تنها به عنوان اذیت موجود زنده جانداری که اذیت را با جان خودش و با غریزه خودش درک می‌کند که مورد تهدید و عذاب الهی و قرار گرفتن آزار دهنده آن‌ها در آتش جهنم، حرام می‌باشد، بلکه حرمت و گناه ویژه و خاص خود را دارد، چون آزار آن‌ها سخت خلاف عواطف و وجدان بشری و علاقه انسانی بوده و هست و آزار کسانی است که توان دفاع از خود را نداشته و ندارند و باید به خدای بزرگ و مهربان و قادر و انتقام گیرنده از ظلم مظلومان از این گناه پناه برد و از ذات باری تعالی و رب‌ العالمین درخواست ریشه‌کن شدن آن و زنده شدن فرهنگ و عواطف انسانی را نمود.»11


*عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی زنجان
ارجاعات:
1. ماعون / 1 و 2.
2. فجر / 17 و 18.
3. بقره / 83.
4. بقره / 177.
5. تفسیر فخررازی، ج 31 / صفحه 220.
6. تفسیر مجمع البیان، ج 10 / صفحه 606.
7. مستدرک الوسائل، محدث نورى، ج 2، ص 474، مؤسسه آل البیت، قم. علی امیرخانی- مرکز فرهنگ و معارف قرآن
8. ثواب الاعمال، صفحه 237.
9. نهج البلاغه صبحی صالح، صفحه 421، وصیت 47.
10. ماعون/ 2. همچنین رجوع کنید به نساء/ 8 و 127، انسان/ 8 ، فجر/ 17، ضحى/ 6 و 9.
11. پایگاه اطلاع‌رسانی فقه‌الثقلین، پاسخ به سؤال کریستین سالازار ـ فولکمن، نماینده صندوق کودکان سازمان ملل متحد(یونیسف) در جمهوری اسلامی ایران.

بی خبری قائم مقام معاون اجتماعی بهزیستی از تنبیه کودکان یتیم
قائم مقام معاونت اجتماعی بهزیستی گفت: از تنبیه و داغ کردن 3 کودک یتیم در مرکز نگهداری کودکان مهر زنجان خبر ندارم و چنین اتفاقی غیر‌ممکن است.

به گزارش فارس، نبی‌الله عشقی ثانی درباره خبر داغ کردن 3 کودک یتیم در مرکز نگهداری کودکان مهر زنجان‌ گفت: از چنین اتفاقی هیچ خبری ندارم و به همین علت هیچ توضیحی نمی‌توانم بدهم، مربیان و مسئولان در مراکز نگهداری کودکان که از سازمان بهزیستی مجوز دارند حتی حق یک پشت دستی زدن به کودکان را ندارند و هرگز در این مراکز تنبیهی انجام نمی‌شود و به طور کلی تنبیه در مراکز بهزیستی ممنوع است.

وی گفت: چنین موضوعی تاکنون سابقه ندارد و اگر اتفاق افتاده باشد مربی و مسئولان مربوطه در آن مرکز حتماً به کمیته تخلفات بهزیستی احضار می‌شوند و اگر ثابت شود با آنها برخورد قانونی می‌شود.

وی گفت: سازمان بهزیستی صحت و سقم این خبر را بررسی می‌کند.

برخی منابع خبری با انتشار عکس‌هایی اعلام کردند که در مرکز نگهداری کودکان مهر زنجان‌ این شهر بر روی بدن 3 کودک یتیم به نام‌های زهرا، مریم و محمدمهدی داغ گذاشته شده است. که بر اثر آن صورت زهرا، پای مریم و گردن محمدمهدی سوخته است.

زیر پوست شهر؛ زشت و زیبای زندگی یک پیرزن

زیر پوست شهر؛
زشت و زیبای زندگی یک پیرزن
چند عدد خودکار، چهار – پنج بسته آدامس و دوتا لیف... همه بساط پیرزن، همین ها است. زیر اشعه پرحرارت آفتاب خرداد ماه، روبه روی یکی از درهای فرعی دانشگاه تهران، بر زمین نشسته و گاه و بیگاه در پاسخ محبت های دانشجویان، چهره رنجورش به لبخندی منقش می شود...
هفته نامه آتیه وابسته به سازمان تامین اجتماعی در گزارشی به روایت پیرزنی که در کنار دانشگاه تهران بساط ساده ای پهن کرده و از این طریق امرار معاش می کند پرداخت.

به گزارش «فردا» در این گزارش در توصیف وضعیت پیرزن آمده است: چند عدد خودکار، چهار – پنج بسته آدامس و دوتا لیف... همه بساط پیرزن، همین ها است. زیر اشعه پرحرارت آفتاب خرداد ماه، روبه روی یکی از درهای فرعی دانشگاه تهران، درب غربی، بر زمین نشسته و گاه و بیگاه در پاسخ محبت های دانشجویان که دیگر فرزندانش شده اند، چهره رنجورش به لبخندی منقش می شود. دانشجویان سال ها است که پیرزن را می بینند و بر رنج و بی کسی او غصه می خورند، گاه و بیگاه کمکی می کنند تا بلکه از آلام این مادر کهنسال کاسته شود، اما...

بنابراین گزارش خبرنگار این هفته نامه که دغدغه خود را از این گزارش که برپایه درخواست یکی از دانشجویان انجام شده، زدن تلنگر بر وجدان بیدار مسئولان عنوان کرده است.

با هم قسمت هایی از این گفتگو را می خوانیم:

می بینم که بساط کردین، چی می فروشین؟
- روزی رو خدا می ده. ما هم درحد خودمون تلاش می کنیم، می بینین که لیف حموم، آدامس، خودکار، همین هاست دیگه.

چیزی گیرتون میاد؟
- شکر، خودکار رو 35 تومن می خرم 50 تومن می فروشم، لیف های حموم رو 500 تومن می خرم 700 تومن می فروشم، این بچه ها به جای 700 تومن، 1000 تومن می دن، شکر. خدا کنه همشون خوشبخت بشن.

مادر جان شما سرپرست ندارین که خرجتون رو بده، شوهری، برادری، کسی؟
- نه مادر، شوهرم سال ها است که عمرشو داده به شما، برادرم هم از شهدای انقلاب اسلامیه، سال 42 که آقا رو گرفتن، جزو مردمی بود که ریختن تو خیابون و علیه شاه تظاهرات کردن، همون سال شهید شد، جسدش رو هم هیچ وقت تحویل ندادن، کسی رو ندارم. به همین خاطر مجبورم تو این سن و سال اینجا بساط کنم.

راستی چند سالتونه، بچه هم دارین؟
- 85 سال، پسرم. یه دختر دارم که اون بنده خدا هم صبح تا شب تو خونه های مردم رختشویی و نظافت می کنه.

شما از طرف هیچ سازمانی، نهادی، حمایت نمی شین، مستمری نمی گیرین؟
- نه، قبلاً کمیته امداد یه مختصر کمکی می کرد که اون رو هم قطع کردند.
چرا؟
- دختر شوهرم باعث شد، به کمک مختصری که می گرفتیم چشم طمع داشت، رفته بود گزارش کرده بود که فلانی کار می کنه، وضعش خوبه. اونها هم بدون تحقیق، مستمری مارو قطع کردند...

راستی کجا زندگی می کنید؟
- یک اتاق تو خیابان نواب اجاره کرده ام. البته پولش را یک انسان شریف تهیه کرد، می دونید پسرم هنوز هم آدم های پاک سرشت وجود دارند. یک روز آقایی اومد نشست پای درددل من و وقتی شرایط زندگی من رو دید گفت امسال نوبت حج من شده، اما نمی رم شما واجب ترید، خلاصه با پول حج واجبش یه اتاق برام اجاره کرد، من و دخترم صبح تا شب دعاش می کنیم. ان شاءا... خدا خودش به این مرد اجر و پاداش بده.

مادر جان گویا بیماری سختی دارید؟
- آره پسرم، قلبم دیگه جواب نمی ده، بعضی وقت ها اینقدر درد می گیره که آرزوی مرگ می کنم، چشم هام آب مروارید آورده، دیگه خوب نمی بینم، هزینه بیمارستان هم که خیلی سنگینه از پسش برنمیام. بیمه هم نیستم، خلاصه خدا کنه هیچ مسلمونی به درد من گرفتار نشه.

چه انتظاری از مسئولان دارید؟
- کمک کنن مادر پیرشون این آخر عمری اینقدر درد نکشه واقعاً تو این سن و سال بدنم کشش این همه درد طاقت فرسا رو نداره، ای کاش می شد یه جوری تو یه بیمارستان تحت مداوا قرار بگیرم...
نظرات بینندگان:
ازدوستانی که آدرس ایشان رامی خواهندایشان روبروی سلف سرویس دانشگاه تهران درخیابان 16 آذر(درب غربی )دانشگاه تهران می نشیند.
سلام
لطفا ادرس این مادر عزیز را برای کمک و درمان برایم ارسال فرمایید

سپاسگزارم
اگه این سرگذشتو این حال و روز کسی رو متاثر نکنه باید در وجود خودش شک کنه!
مسئولین فکر مردم باشن قابل توجه که نفت بشکه ای 147 دلار شده است.
مشت نمونه خروار است. این پیرزن شریف یکی از میلیونها ایرانی(12 میلیون نفر زیر خط فقر شدید) می باشند که در ایران به چشم می خورد. واقعا جای تاسف دارد
او یکی از هزارهاست.غیرت اینرا دارد که تگدی نکند.واقعاً سهم او از ثروت ملی همینست؟؟
واقعا چه انسانها و کرامت هایی که در سایه دنیا پرستی دنیا پرستان قربانی نمیشوند.
خدایا به خودت پناه میبریم
دلم به درد امد
خدا به اون بزرگواری که به ایشان کمک کرد و خودش حج نرفت خیر کثیر عنایت کند انشاالله.
سهم این مادر عزیز از نفت و گاز چقدر ا ست و کجا رفته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آدرس چند نفرو میخوای
کمک یعنی تا همیشه
بابا سخته اون قلبش خبر داره من و تو از درک حال اون عاجزیم
ما بجای اینکه هزار تومن به دستشون بدهیم باید به فکر این باشیم که هزاران نفر مثل این پیرزن هست به قول دکتر {...} مشکلات را پایه ایی باید حل کرد
آقایون بشنوید از پایه
آقایان کمیته امداد آدرس را یادداشت کندد و همان حداقل مستمری را بپردازند.
در پاسخ به فرمایش اقایی که گفته:ادرس چند نفر را میخوای......
از ایشان خواهش میکنم که ادرسها را اعلان فرمایند تا در صورت امکان انجام وظیفه شود
قسم میخورم که ما شیعه علی نیستیم.
این برای شیعیان خجالت اور و ننگ است.
اخ دلم
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای گرفتی مردی
ای زرپرستان قیامتی هم در کار است
کمک کمیته امداد به فلسطینیان عاشق صدام واجب تر است
مهدی جان تو کجایی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من خودم را ننگ اهل بیت و تشییع می دانم به خدا قسم
یک دل غمزده را گر به کرم شاد کنی
به ز صد مسجد ویرانه که اباد کنی

weneedjustice5@yahoo.com
بهروز
هرگز شرف به سفره رنگین(ننگین)نداده ایم
دست تهی و خانه بدوشی گواه ماست
افغانستان مواد پرور و فلسطینیان صدام دوست و.........واجب ترند
هر وقت که به چهره چروکیده و مظلوم این مادر بزرگوارم نگاه میکنم دل دردمندم دیوانه میشود از اینکه چرا حق این عزیزان مظلوم ادا نشده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

قابل توجه زر پرستانی که ثروت و قدرت کورشان کرده.

ای اقا جان خدا کند که بیایی.گریه امانم نمیدهد
تو کز مهنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند ادمی
آیا با این تلنگر مسولان مربوطه بیدار میشن؟، واقعا اگر این مادر ،مادر یکی از مسئولین کشور بود ،وضع زندگی او این جوری بود؟شاید مسئولین مربوطه چندین بار از کنار این مادر عبور کرده اند ولی اعتنائی نکرده اند.
راستی چرا باید در کشور ما با این همه سرمایه ملی شاهد یک چنین نابسامانی ها و بی عدالتی ها باشیم.
وعده ای سال 57 امام خمینی برای چه گروهی باید عملی بشه یا شده؟
مادر عزیزم سلام.
همه ما که در میان ثروت های باد اورده ناشی از تضییع حق و حقوق شماها غوطه وریم و در نهایت ناز و نعمت زندگی می کنیم مقصریم.نانی که ما میخوریم پول چرک و خون محرومان است
هزینه های سوء مدیریت را مردم می پردازند
زحمت و بلبل کشید و فیض گل را باد برد

واقعا خجالت اور و ننگ اور است برای زر و زور پرستان و نا اهلان روزگار ما
الله و اکبر
خانم فاطمه جان ما چرا لا اقل از شما خجالت نمی کشیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ببین با امت شما چه کرده ایم.وای بر ما
که فقط گریه کردن را بلدیم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
راه و رسم تشیع و انسانییت نه این بود.
وای بر ما و شما
فاطمه جان
همین 5 شنبه به دست و پا بوسی این مادر عزیز می روم تا شاید کمی از شرمندگی و خجالت این عزیز فراموش شده بیرون ایم.بی صبرانه انتظار می کشم.
ای بانوی دو عالم از من بپذیر خانم جان.

بشکست دلم کسی صدایش نشنید
اری دل مرد بی صدا می شکند
پول نفت سر سفره مردم؟؟؟ ها.. کو، کجاست.....
مهر را ، شعله سوزان عشق را ، چه بی تکلف ، چه بی منت ، می توان از زلالی قلب دردمندت به تماشا نشست . . . . مادر
راستش من هیچ نظری ندارم فقط میتونم بگم آیا امام زمان واقعا راضی است که امت اش این چنین در سختی و رنج بسر ببرند؟؟؟؟؟
من مهندس نرم افزار هستم از دانشگاه آزاد - به چهار زبان هم آشنایی دارم - علوم فراکتالی هم بلدم - در برنامه نویسی هم متخصص هستم. به جرات می تونم بگم درآمد این پیره زن از من بیشتره - هرکس باورش نمیشه با هاش شرطبندی می کنم بیاد از نزدیک ببینه.
اقا مهندس
اگر راست میگی پس چرا نمیری جای این مادر عزیز بنشینی . ها ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اقای به اصطلاح مهنذس
گیرم که وضع این مادر خوب باشد.مگر از تو چیزی کم میشود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اول برای دیگران بخواه و بعد برای خودت.
قصاوت قلب هم حدی دارد !!!!!!!!!!!!!

اگر نانی نمیدهیم لااقل نانی را آجر نکنیم.
کمی فکر کن به حرفی که زدی.
من طبق قولی که داده بودم پنج شنبه نزد این مادر رفتم و انجام وظیفه کردم.ماه رجب پارسال بدون ثبت نام از قبل خدای عزیزم من را به خانه اش دعوت کرد.و مقداری اب زمزم و یک تسبیح از مدینه نیز به ایشان دادم.وقتی از ایشان پرسیدم که مادر چه نیاز دارید ایشان در جواب گفتند که ادم بدبخت همه جیز نیاز دارد.
ایشان میگفت به یک چراغ گرسوز نیاز دارم و از شمع روشن کردن خسته شده ام.و من هم چون دیگر پولم تمام شده بود سعادت نداشتم ان را بخرم.
در پاسخ به ان اقای مهندس باید بگویم که انسان نباید بخیل باشد و بریدن نان انسانها ان هم انسانهای بی دفاع از کثیف ترین کارهاست.
یا حق به امید خودت نه به امید خلق روزگار
باغبان غنچه نچیدم زمن ازرده مشو
پاره های جگر است انچه به دامن دارم

حق علی گفت و بس.
یا علی مظلوم
اقای مهندس
غیبت ممنوع ان هم در ماه مبارک رجب و از یک پیر زن بی دفاع.

واقعا که......
مهندس :
غیبتش را کردی حالا برو از ایشان حلالیت بطلب.جوانمردی هم خوب چیزی است مگه نه
به اقا مهندس بگین آدرسشو بده تا بهش کمک کنیم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مهندس: بابا تو دیگه کی هستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو اخر مرامی !!!!
سلام
از خواندن نظر انکه خود را مهندس معرفی کرده خوشم نیامد.
لطفا ان را حذف کنید

تصویر: فروش کلیه!!

تصویر: کلیه های فروشی!
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

عکس هایی تاسف آور از مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین

توی آخرین عکس پیرمرد به زنجیر بسته شده روی تخت و رها شده. مجتمع بسیار شلوغه و از سر و وضع بچه ها پیداست که هیچ کس بهشون نمی رسه. معلولین جسمی و ذهنی همه در یک جان. و چقدر جا کم دارن...


مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا
مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا
مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا
مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا
مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا
مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا مجتمع خدمات بهزیستی 72 تن - قزوین / عرفان دادخواه - ایسنا

کلیپ جدید تاسف برانگیز و رقت بار از عاقبت اعتیاد به کراک

منبع:مجله الکترونیک مینوس                      www.minos.blogfa.com

مواد مخدر از هر نوع بخصوص شیمیایی آن عواقب جبران ناپذیری داره"همونطور که در تصویر میبینیدچشم  این مرد معتاد به کراک کرم زده و صحنه ی رقت باری به وجود آورده"گذاشتن چنین کلیپهایی شاید مشمئز کننده باشه ولی میتونه درس عبرتی برای خیلی از ما ها باشه که شاید رغبتی به استعمال اینگونه مواد داشته باشیم.

منبع:مجله الکترونیک مینوس                      www.minos.blogfa.com   حجم:227 KB

منبع:مجله الکترونیک مینوس                      www.minos.blogfa.com   دانلود

نیروی انتظامی با کمک خبرگزاری دولت ناموس مردم را به معرض نمایش گ

نیروی انتظامی به دنبال استقبال مردم از طرح قبلیش مبنی بر برخورد با زنانی که آنها را بد لباس و بد حجاب می دانست و همچنین برخورد با شرکت های خصوصی ، در طرح جدید خود که یک پیشرفت پلیسی بزرگ محسوب می شود و تا به حال نظیر آن در کشوری دیگری اجرا نشده ، به سراغ عکس های شخصی و خانوادگی مردم رفته است و البته معلوم نیست قرار است چه بلایی سر این عکسها یا عکاسهایی که این عکسها را گرفته اند بیاورد . در این طرح خبرگزاری فارس نزدیک ترین خبرگزاری به دولت نیروی انتظامی را همراهی کرد و عکس نوامیس بی حجاب مردم را منتشر نمود تا از این پس کسی جرات نکند در عکسهای خصوصی بی حجاب ظاهر شود و خدای نکرده جوانان به گناه نیافتند . در این طرح ماموران مرد نیروی انتظامی نیز فیلم ها و عکس های خصوصی مردم را به میزان کافی بررسی و زیر و رو کردند . هنوز گزارشی از کشفیات که قرار است در این طرح حاصل شود نرسیده است اما امید می رود با این طرح یکی دیگر از معضلات بزرگ کشور حل شود و بیش از پیش رضایت مردم از نظام اسلامی فراهم شود .
نیروی انتظامی عکاسی ها

عکسهای خصوصی

 

گزارش تصویری از طرح ارتقا امنیت اجتماعی

طرح برخورد با عکاسی ها

در این بخش مشاهده می کنید ماموران به بررسی عکسهای تازه عروس می پردازند . عکاسی ها

عکس

 

پینوشت۱: منبع تمامی عکس ها خبرگزاری دولتیه فارس است.

پینوشت۲: به راستی آیا نیروی انتظامی به ناموس ما محرم است که چنین موشکافانه عکس ها را زیر و رو میکند؟! و اینکه هدف خبرگزاری فارس از انتشار این تصاویر چه بوده؟!

چرا ملت ایران اینقدر تظاهر میکنن؟!!

بنام یگانه حق

 

دقت کردین ملت ایران تو چند دهه ی اخیر چقدر به تظاهر روی آوردن؟!

 

و به این کار عادت کردن؟ شایدم به دلیل بعضی مسائل عادت داده شدن.

 

مثال های زیادی میشه زد:

 

 

 *دانشجویی که اصلا تو باغ بسیج نیست ٬ برای راحتتر شدن سربازی و همچنین کسب سهمیه در کنکور ارشد و رسیدن به شغل خوب وارد بسیج میشه

 

 *کارمندی که فکر ارتقاء شغلیه حتما در زمان اذان آستین هاشو بالا میزنه و یه آبی به سر و صورتش میزنه و چند بار از جلوی رئیسش رد میشه تا اونو متوجه کنه که بله ما هم نماز خونیم و تو نوشتن گزارشت مارو در نظر بگیر

 

*کسی که دنبال کار دولتیه از روی تظاهر به نماز جمعه میره و ریش میزاره

 

*کسی که دنبال گرفت وام هستش باید لباس پاره هاشو بپوشه تا شاید بتونه یه وام ۵۰۰ هزاری بگیره (البته با ضامن و چک و سفته)

 

*نماینده ای که به بعضی چیزا اعتقاد نداره باید تضمین بده که به ولایت فقیه التزام داره

 

 *کسی که میخواد سیمان بخره باید سند خونه ی آقوامشو جمع کنه تا با ارائه ی اونا بتونه چندین کیسه سیمان بخره (توجه کنین! بخره٬ نه اینکه بگیره)

 

*کسی که میخواد تو امتحان گزینش شرکت کنه حتما باید یه جزوه ی ۱۰ صفحه ای که مربوط به اصول و فروع دینه رو از حفظ باشه تا بتونه قبول شه (مثلا باید بدونه که با کدوم پا باید وارد مستراح شد)

 

*خبرگذاری های دولتی برای اینکه بتونن مردم رو در آرامش نگه دارن دائما خبر های غیر صحیح راجع به مسائل هسته ای و تورم و احتمال حمله به ایران و ...ارائه می کنن (که فقط جنبه ی داخلی داره)

 

*از هر کدوم از کسایی که در یه منصبی از نظام هستن (حتی اونایی که ۷۰ ٬ ۸۰ سال دارن) بپرسی ٬همه این نظر رو ارائه می کنن که از ۳۰ سال پیش متوجه شدن که ایرانی هستن!

 

*کسی که می خواد صدقه بده حتما به یه جای شلوغ میره و با مطمئن شدن ازین که توجه مردم به اونه صدقه اش رو تو صندوق میندازه

 

*کسایی که به هر دلیل در تجمعات و راهپیمایی های انقلابی خودمون شرکت می کنن ٬ بیشترین سعیشون اینه که جلو دوربین ظاهر شن و چند شعار انقلابی درجه یک بدن

 

*کسی که میخواد به قدرت برسه به دروغ به مردم وعده میده و خودشو از همون قشر اعلام میکنه و وقتی طعم شیرین قدرت رو چشید به هیچ کدوم از وعده هاش پایبند نمی مونه

.

.

.

 

----------------------------------------------------------------------------------------

(البته این یه نوشته ی انتقادیه و مسلما عده ای هستن که از روی باور این کارارو  انجام میدن که روی سخنم با اونا نیست)

خب این خیلی خوبه که آدم به یه چیزایی اعتقاد داشته باشه (خصوصا خدا ) ولی به نظرم از کثیف ترین کارهایی که یه انسان میتونه انجام بده ٬ اینه که بخواد از تظاهر به بعضی چیز ها نون بخوره. این پول خوردن نداره..

 

                     در می خانه ببستند خدایا مپسند

                                    که در خانه ی تزویر و ریا بگشایند

 

 

از نوشته های امین آزاد

کشتن مردی مقابل چشمان همسر و فرزندانش در یکی از خیابان‌های مشهد

گروه حوادث: 3 فرد سنگدل با کشتن مردی مقابل چشمان همسر و فرزندانش در یکی از خیابان‌های مشهد، جنایتی تلخ را رقم زدند.

به گزارش ایسنا، جمعه گذشته زنی 31 ساله با مراجعه به کلانتری شهرک ناجای مشهد از مرگ شوهرش در بیمارستان به دلیل آسیب جدی ناشی از اصابت ضربات متعدد چاقو به بدنش خبر داد.
این زن در ارتباط با حادثه گفت: با همسر و 2 فرزندم با خودروی شخصی‌امان در بلوار صارمی مشهد در حال حرکت بودیم که خودروی پراید با 3 سرنشین جوان با سرعت بسیار زیادی به ما نزدیک و با حرکات مارپیچ خود در خیابان باعث عصبانیت شوهرم شدند.

وی افزود: همسرم که بشدت ناراحت شده بود، به سرعت خودرو افزود: و با رسیدن به این خودرو که صدای موسیقی بسیار بلندی از آن شنیده می‌شد؛ به آنها اعتراض کرد.

شاکی ادامه داد: هنوز چند متری از آنها فاصله نگرفته بودیم که خودروی پراید جلوی ما توقف کرد. راننده خودرو به سمت شوهرم آمد و با چاقو 2 ضربه به بدن او زد؛ من و فرزندانم شوکه شده بودیم و باور نمی‌کردیم که او جلوی چشمانمان جان می‌دهد. بعد از این که راننده به سمت خودرویش رفت، 2 سرنشین دیگر خودرو به سمت ما آمدند. آن دو نفر با این که دیدند شوهرم دیگر جانی در بدن ندارد، باز هم با چاقو، ضربه دیگری به گردن و نخاع همسرم زدند و بسرعت از محل متواری شدند.

همسر فرد مضروب گفت: با کمک ساکنان محل، پیکر نیمه‌جان شوهرم را به بیمارستان رساندیم که متاسفانه امروز با وجود تمام تلاش‌های صورت گرفته، وی نتوانست از چنگال مرگ بگریزد.

در پی اعلام این شکایت یکی از متهمان دستگیر و تحقیق از وی ادامه دارد

اینجا تهران است!!

عید، شمال، نمک آبرود! پرده دوم! [... بعضی از رفقا میگن تو عید تهران یعنی همون شمال!! ...]

جمعه، جاده چالوس! ساعت شش و نیم صبح!
۲۰۶، اپل کورسا، پرشیا، مزدا، زانیتا ... بی کلاسه پرایده! همه گروپ های دختر و پسر! تا خرخره تو ماشین (!) ... صدای متال و سندی و منصور فضا رو پر کرده! همه به سمت بالا (!!) ... دارن میرن بگردن!! حال کنن! عشق کنن! صفا کنن ...

جمعه، جاده چالوس! ساعت شش و نیم صبح! صد متر اونورتر!
ماهی! ماهی! صدای بچه های ده، دوازده ساله مثل پتک تو سر آدم می زنه ... لواشک و ترشی و گردو و هزار نوع آت، آشغال دیگه میفروشن! وایمیسم ... دوازده ساله به نظر می رسه ... بچه همون طرفاس! می گه با چهار تا از داداشام اینجا کار می کنم! دستش و دراز می کنه و دونه دونه نشون می ده! انگار اون محل و قرق کردن! چون همه بچه ها فک و فامیلشونن ... عید و تابستون باید خرج کل سال و در بیاره! وگرنه ...

جمعه، چالوس! ساعت و هشت صبح!
اتاق! خونه! ویلا! ویلا با ژیلا (!!) ... مکان (!!) ... همه جوره داریم! چشاش خواب آلوده! میگه: حاجی هر چی بخوای هستیمت! سن و سال زیادی نداره، ولی قیافه خمارش نشون می ده دیشب تا دیر وقت پای منقل خوش می گذرونده! مشروب، مواد، عمله (!) ... گرون هم بات حساب نمی کنم! به جان بابام همین پنج دقیه پیش یارو اومده بود التماس میکرد، بش ندادم ... خوب آخه نمی شه به هر کسی اعتماد کرد (!) ...

جمعه، چند کیلومتری نمک آبرود! ساعت ده و ربع! امامزاده ابراهیم!
پرچمای سیاه کل امامزاده رو پوشونده! هنوز نوشته های "السلام علیک یا اباعبدالله" روی دیوارهای امامزاده نقش نمایی می کنه! چند تا زن و مرد با ایمان (!) در حال نماز و ذکر و ... هستن! پیرمردی هم اون گوشه داره گریه می کنه! حس کنجکاویم وادارم می کنه برم طرفش! حواسش به من نیست ... "خدایا، به حق اون سر بریده حسینت! به حق مظلوم کربلا! من همین یه نوه و رو دارم! خودت کمکش کن! آخه از کجا پول بیارم؟ ... قبولش نمیکنن، زار زدم! گریه کردم! به دست و پاشون افتادم! هیچ بیمارستانی قبولش نمیکنه (!) ..." خیلی دلم گرفت! یه نگاه به اونطرف خیابون و هتل انداختم! یه نگاه هم به این بیچاره! پیش خودم گفتم ، اصلا نگفتم! سرم و انداختم پایین و انگار نه انگار ...

جمعه، تله کابین نمک آبرود! ساعت یک و نیم ظهر!
وارد پارکینگ که می شم پونصد تومن ورودی می گیره! همون بقل هم پسرک گدایی چشم به ماشین دوخته و تو دلش می خواد یه بار که شده سوار یه ماشین بشه! بش میگم بپر بالا ... بدون معطلی میاد و با خیال راحت رو صندلی ماشین تکیه می ده! روزی چقدر در میاری؟ تقریبا پونصد تومن (!!) ... ورودی پارکینگ مساوی میشه با یه زندگی یه روز این بچه!! تا حالا رفتی بالا؟! نه! دو هزار تومن بلیطشه، من پول ندارم! سه چهار روز باید کار کنم تا این پول و جمع کنم ... بلیط واسش می خرم و با هم می ریم بالا ... خیلی ذوق زده شده ... انگار یه دنیا بش هدیه دادی که اینقدر قربون صدقه ات می ره! بستنی و ... آخر شب که حساب کردم دیدم خرج یه روز من می شه خرج یه ماهه همون بچه!!

جمعه، لب دریا! ساعت پنج بعد از ظهر!
نصف ملت لخت! هوا بگی نگی سرده، ولی انگار نه انگار! میخوان هیکلشون و به رخ دخترای اون طرفی بکشن! دختر و پسر لب دریا نشستن و گه گاهی رو هم شن می پاشن! قهقهه های آنچنانی و ... سیگار و قلیون و غیره هم یافت می شه... بعضی وقتها یادشون می ره تو جمهوری اسلامی هستن و روسری ها کنار میره! تا یه گشت رد می شه هم مودب و با حجاب (!) ساکت می شن و ... اون بالا هم نوشته "از ورود خواهران بد حجاب به شدت معذوریم" کم کم بارون می گیره و ملت متفرق می شن ...

جمعه، رستوران ساحل کنار! ساعت هشت و نیم شب!
فیله؟! چلو گوشت (!) ؟! مرغ؟! چی میل می فرمایید؟! هر چی شد! ‌مهم نیست! کباب ...
میز بغلی سه تا دختر نشستن! موبایلاشون و گذاشتن بغل دستشون و دارن به چه کلاسی شنیسل مرغ (!) میل می کنن! ... اونطرف هم پیرزن، پیرمردی که انگار بعد هشتاد سال به هم رسیده باشن (!) به چشم های هم نگاه می کنن و ... یه پسر گل فروشی دزدکی میاد تو رستوران! دوازده، سیزده ساله است! یه راست میره طرف میز بغلی ... حواسش به من نیست! به دخترا اصرار می کرد که یه گل ازم بخرید و ... دزدکی یکی از موبایل ها رو بلند کرد! گذاشت تو جیبش، یه دفه نگاهش به من افتاد و داشت از ترس سکته می کرد. منم انگار نه انگار! هیچ عکس العملی نشون ندادم ... یواش یواش از رستوران خارج شد و بعد ناپدید شد ... یاد شعر سهراب افتادم که می گفت:
"چشم ها را باید شست! جور دیگر باید دید ... کار ما شاید این است که میان گل نیلوفر و قرن! پی آواز حقیقت بدویم"

نوشته های حامد یوسفی

نقد و بررسی سی دی فقر و فحشا

این سی دی که از کارهای آفای ده نمکی است،یکی از پر سر و صداترین وبه جرات

می توانم بگویم یکی از سی دی های کاملا پخته و بدون دروغ و پرده است که دل

هر اهل دلی را به درد می آورد . از خود فروشی دختران جوان که جای خواهر

ماهستند تا مسائلی که در خارج از کشور انجام میشود و مسببان آن ، ایرانیان

هستند . این باعث شرم ما است که دختری که در سن نوزده  بیست سالگی که بایستی

در کلاسهای دانشگاه مشغول تحصیل باشد و یا در خانه مشغول همسرداری باشد

مشغول اعمالی دور از انساینت شود . سکس که اصلی ترین موضوع مملکت ما

است ، مهمترین عامل تخریب افکار جوانان است . امروز در سراسر ایران و

مخصوصا در تهران پسری که دچار شهوت و مسائل شبیه آن است ، به سرعت

سر کوچه می رود و یک دختر را به خانه می آورد و ... به همین راحتی !!!

این یعنی اینکه انسانیتی وجود ندارد . همانطوری که در گذشته عرض کرده بودم

گاهی اوقات انسانها از حیوانات هم پست تر می شوند و آن زمانی است که دین و

غیرت خود را از دست می دهند و کارهای حیوانی انجام می دهند که به دور از

ذات انسان و انساینت است . اگر بخواهم مثالی بزنم شیر ماده ای را مثال می زنم

که فقط با شیر نر مخصوص خود آمیزش انجام می دهد . اگر این موضوع را که

حیوانی است با انسان مقایسه کنید ، به این نتیجه می رسید که انسانی که اشرف

مخلوقات است تا چه حد به فساد و بی غیرتی کشیده شده است . در این سی دی

بهترین چیزی را که می توان نام برد این بود که فقر را یکی از عوامل تن دادن به

فحشا مثال زده بود . دخترانی را نشان می داد که فقط برای 1000 تومان حاضر به

خود فروشی بودند !!! این یعنی فاجعه ... در قسمتی از سی دی رفتن دختران ایرانی

به خارج از کشور بود ( مانند دبی و ... ) برای اینکه با امیران آن کشور و بزرگان

آن کشور سکس داشته باشند . اگر بخواهم یکی از آنها را برایتان مثال بزنم : از زبان

دختری گفته شد که ما چند دختر بودیم که از ایران ( تهران ) انتخاب شد و ما

به دبی رفتیم . ما زیباترین بودیم ... وقتی که به دبی رفتیم و پیش یکی از امیران

دبی رفتیم ، دو تا از ما چند نفر انتخاب شدیم و سه شب در در منزل آن فرد بودیم

و او در این سه روز هر کاری که می خواست با ما کرد و چند میلیون تومان به ما

داد !!! و این بود ماجرای یکی از دخترانی که به دبی رفته بود و این دختر از

یک خانواده فقیر بود . سخن و نقد من در این قسمت سی دی این بود که چرا نقل

نشده است که : اگر قرار بود که هر کسی که فقیر است تن به خود فروشی دهد

دیگر نباید چشم به روزی خود داشت . این در حالی است که خدا فرموده اند که

هیچ کسی را بدون روزی نمی گذارند . به خدا اگر این دختران بروند و کنار

خیابان گدایی کنند ، خیلی محترم تر از این هستند که اقدام به خود فروشی کنند ...

در این سی دی دخترانی را نشان می داد که بدست پسران ، به آنها تجاوز

شده است و دیگر دختر نیستند ... این فاجعه واقعا شرم آور است . ولی اکنون

که بنده با شما صحبت می کنم هنوز این مشکلات ادامه دارد . آخه چرا ...

به چه قیمتی ... به قیمت خود فروشی ؟! به قیمت کنار گذاشتن انسانیت ؟!

در قسمتی از سی دی ، از دو نفر در مورد اینکه چگونه می شود در ایران

دخترانی را برای سکس جور کرد سوال شد و آنها جریان را گفتند : در شمال

و در اطراف دریا افرادی هستند که می گویند ویلا با ژیلا !!! حالا این ژیلا

بد بخت کیست ، خدا می داند . مرد می تواند به راحتی به ویلا رفته و کار

خود را انجام دهد و پول ناچیزی را به دختر بدهد و برود . انگار که نه

انگاری اتفاقی افتاده است !!! با اینکه خیلی از این افراد دست گیر شده اند ولی

هنوز زیادند و روز به روز هم بیشتر می شوند . زیرا سه چیز به طور کلی از

ایران محو شده است : دین ، غیرت ، فرهنگ . سه عاملی که اگر هرکدام

از آنها نباشد ، جامعه را دچار چالش می کند ، حال که هر سه مورد در

دست نابود است . همان افرادی که فرهنگ دارند ، نمی دانند که آزادی

جن*سی نوعی ضد آزادی است . زیرا دختر جوان دیگر هیچ آزادی ندارد

تا در خیابان تردد کند . من خودم از نزدیک دیدم که پسران با دختر ها

چه می کنند و چه بلاهایی در کوچه های خلوت بر سر آنها  میارند !!!

اگر دختری حاضر به سکس نشود ، از طرف پسر محکوم به تجاوز

یا زخمی شدن می شود . بعضی از مردم نه تنها آن سه مورد را فراموش کرده

اند بلکه رو به اخلاق کشورهایی مانند آمریکا آورند یعنی وحشی بودن

آن موقع ما این کشور ها را ملاک خود قرار می دهیم و از آنها مانند

میمون هایی چشم و گوش بسته رفتار می کنیم !!! این عمق فاجعه است .

در قسمت دیگر این سی دی مکالمه تلفنی با خانومی بود که دخترانی را

که شاید قسمتی از آنها دختران فراری باشند ، در دست داشت . به طوری

که پسر ، قد و وزن و رنگ مو و چشم و ... مورد نظر خود را به آن زن

می گفت و تعداد و زمان درخواستی خود را اعلام می کرد . به همین راحتی !!!

متاسفانه پیر مردهایی هستند که در زیر دست خود چند زن ( =خاله ) دارند و

هر خاله چند دختر فاحشه را در زیر دست خود دارد که این سفارشات را

می پذیرند . آنموقع این نوع اعمال فرهنگ حساب می شوند ولی اسلام

که دین آزادی و فرهنگ و غیرت است ، بی فرهنگ حساب می شود !!!

خدا به ما رحم کند ... اگر ما فرض کنیم که این خانوم تجاوز شده و یا

خود فروخته ، خواهر و یا همسر و مادر ما هست ، آیا باز هم اجازه میدادیم

تا سکس و تجاوزی در ایران انجام شود !؟ غیرت ما کجاست ... دین ما ...

اصالت ما ... فرهنگ ما ایرانی بودن ما ... مسلمان و شیعه بودن ما ...

 عکسی از جناب آقای مسعود ده نمکی :

 

 

 

***