˙·▪●ღ جدیدترین ها ღ●▪·˙

گروه اینترنتی منصور قیامت

˙·▪●ღ جدیدترین ها ღ●▪·˙

گروه اینترنتی منصور قیامت

محمد رضا شریفی نیا و علیرضا امیر قاسمی در کنار هم!

رابطه بین تهران جلس و لوس انجلس؟  

 

عکسی از آقای خاتمی و همسرش

 

آقای خاتمی و همسرش:خانم زهره صادقی

محمد رضا گلزار سال ۸۸ همچنان ممنوع التصویر

http://tinypic.info/files/uuvkkizhn643cj5vvsr7.jpg 

 

محمدرضا گلزار سال آینده هم در هیچ فیلمی ایفای نقش نخواهد کرد. 

 

در حالیکه نوروز سال گذشته سایت «فردا» در خبری اعلام کرد که  محمد رضا گلزار ممنوع الفعالیت شده است،گویا این ماجرا در سال ۸۸ هم ادامه خواهد یافت و وی اجازه حضور در هیچ فیلمی را نخواهد داشت. 

 

بنابراین گزارش ظاهرا اختلافی که بین گلزار و یک یک کارگردان وجود دارد وضعیت تعلیق را برای گلزار تمدید خواهد کرد. 

 

گویا او برای این فیلم رقم ۷۰ میلیون درخواست کرده و با این اینکار این مشکلات برای او ادامه یافته است. 

 

روزنامه جام جم با انتشار خبری از قول یک مقام آگاه نوشت: علت ممنوع‌التصویر شدن این بازیگر، پرونده شکایتی است که از او مطرح است اما تحت هیچ شرایطی حاضر به ارائه اطلاعات دیگری نشد. 

 

در خبری که نشریه ایران دخت منتشر کرده در توضیح این مطلب آمده است: محمدرضا گلزار در سال ۸۶ از بازی در فیلم این کارگردان سرباز زد و فیلم با تاخیری ۷ ماهه ساخته شد. 

 

http://tinypic.info/files/eoxc9tceblwgysptf2mw.jpg 

 

گفتنی است آخرین حضور سینمایی محمد رضا گلزار به فیلم اکران نشده «دوخواهر» ساخته محمد بانکی بر می‌گردد.

دو عکس دیدنی از خیابان پهلوی قدیم و ولیعصر جدید

 

 

اسامی ستارگانی که جراحی بینی کرده اند

میان سیاستمداران دنیا یک نفر وجود دارد که خودش به عمل جراحی اش اعتراف کرده و آن ولادیمیر پوتین رئیس جمهور سابق روسیه است... اگر یوسف صیادی بینی­ اش را عمل کند، دیگر یوسف صیادی نیست مثل امیر نوری یا رابعه اسکویی که اگر لاغر شوند بهتر است اسم­شان را هم عوض کنند.

با توجه به اقبالی که این روزها نسبت به جراحی های پلاستیک و زیبایی دروغین وجود دارد اطلاع از نحوه و کیفیت انجام عمل جراحی ستاره های مشهور عالم سینما و سیاست می تواند ببسیار جالب و جذاب باشد. این حساسیت تا آنجایی به چشم می آید که متوجه شویم حتی در بسیاری از سریال­ها و فیلم­های سینمایی ـ تاریخی دیدن چهره­ شخصیت­های تاریخی با بینی عمل کرده ملموس نیست و بارها شاهد آن بودیم که کارگردانی در پی بازیگری است که بینی­ اش عمل کرده نباشد.  

 

 به گزارش خبرنگار جهان نیوز؛ نشریه ایران دخت پرونده ای را به همین مناسبت به جراحی های پلاستیک در سینمای ایران وهالیوود و سیاستمداران غربی اختصاص داده است.  

 

این نشریه درباره بازیگران ایرانی چنین نوشته است: یوسف مرادیان با وجود چهره­­ای کاملاً خوش تیپ، جراحی بینی­ اش این تناسب را کمی برهم زده و با وجود اینکه بینی­ ای کوچک و ظریف دارد اما این ظرافت با چهره اش کاملاً ناسازگار است.  

 

 امید زندگانی بینی­ اش بسیار صاف و سربالاست که این همان ظرافت است که با دیگر اجزای صورت تناسبی ندارد. کمتر کسی چهره پیش از عمل او را به خاطر می­آورد اما به هر حال امید زندگانی را با همین چهره می شناسیم

 

 برادران ارجمند، داریوش ارجمند و انوشیروان نیز بینی­شان نسبت به صورتشان بزرگ است. البته این بینی در صورت داریوش ارجمند به او کمک می­ کند چهره­ای پر صلابت و قدرتمند به خود گیرد و حس مردی خشن و گاه سنتی و یک دنده را به خوبی بروز دهد. 

 

 حمید گودرزی، حامد کمیلی و امین زندگانی، با وجود اینکه بینی­ شان جراحی شده اما کاملاً مشخص است که نه صرف کوچک کردن و تراشیدن بلکه اصلاحاتی روی آن صورت گرفته و خلاصه تابلو نیست.

 

کتایون ریاحی در دهه 60 جزو مطرح­ترین چهره­ های سینما بود. پس از جراحی بینی هرچند تناسب بین اندامهای صورتش بیشتر شد اما تفاوت آنچنانی با سابق اش نداشت جز اینکه در کلوز آپ­ها جای تیغ جراحی و تفاوت بین بخش­های چپ و راست بینی­ اش دیده می­ شود

 

 آرام جعفری و فلور نظری پیش­تر بینی­ های بزرگی نداشتند، اما با جراحی بینی در مجموع چهره ­شان تغییر بسیاری کرده.  

 

 حدیث فولادوند نیز جزو آن دسته از بازیگرانی بود که با جراحی بینی­ اش تناسب بین اندام صورت­ اش را از دست داد

 

 اگر یوسف صیادی بینی­ اش را عمل کند، دیگر یوسف صیادی نیست مثل امیر نوری یا رابعه اسکویی که اگر لاغر شوند بهتر است اسم­شان را هم عوض کنند

 

  علی رضا خمسه اگر بینی­ اش را جراحی کند، قطعاً باید به فکر دیگر جراحی­های روی صورت نیز باشد

 

  فرهاد آئیش و رضا کیانیان، بینی بزرگی دارند اما بدون آن بینی دیگر خودشان نیست و کارکتر چهره ­شان تغییر می­ کند.  

 

 مسعود کرامتی و داریوش فرهنگ بینی­های کاملاً بزرگ و گوشتی دارند. اما واقعاً اگر بینی­شان کوچک می­شد، زیباتر بودند؟  

 

 ارژنگ امیر فضلی و جواد رضویان، برای ایفای نقش­های طنز به بینی بزرگشان احتیاج دارند.

 سیما تیرانداز و شهره سلطانی بینی عمل کرده معمولی دارند و با صورت­شان تناسب کامل دارد.

 لادن طباطبایی و بهنوش بختیاری جزو بازیگرانی هستند که عمل کردن بینی­شان به چشم می­ خورد

 

  اما به هر حال از ابتدا چهره­ شان با همین فرم در ذهن­ها جا افتاده است.

 عاطفه رضوی نیز در اولین فیلم­هایش بینی عمل کرده نداشت. بینی­ اش بزرگ بود اما کاملاً بر چهره­ اش نشسته بود. پس از جراحی، بزرگی بینی تغییری نکرده اما سر بالا شد.

  هانیه توسلی نیز جزو بازیگرانی است که جراحی بینی در چهره­ اش محسوس نیست و بزرگ جلوه می­ کند.

 الناز شاکر دوست و بهنوش طباطبایی بینی­ شان بسیار ظریف عمل شده و کاملاً با چهره­ شان هماهنگ است.

 کمند امیر سلیمانی بینی کوچکی داشت و با ظرافت چهره­اش سازگار اما چرا چنین تغییری داد را باید از خودش پرسید.

 نگار فروزنده چشمانی درشت دارد و بینی اصلی­اش به غرور چهره­اش کمک می­کرد اما پس از جراحی شخصیت چهره­اش به کلی تغییر کرد.

  آزیتا حاجیان چهره بینی­اش عمل کرده نیست بلکه در نماهایی کاملاً بزرگ هم جلوه می­کند اما آزیتا حاجیان همین است.

 مریم امیر جلالی زن درشت اندام با بینی کمی بزرگ و بلند است اما همین فرم اوست که به کارکتر بازی­هایش کمک می­کند.

  افسانه بایگان بیشترین حضورش در تصویر با بینی عمل نکرده بود.

 این نشریه درباره بازیگران هالیوودی نیز چنین نوشته است: معمولاً موفقیت رینوپلاستی (عمل جراحی زیبایی ساختمان خارجی بینی) را در تأثیر خاصی که تغییر مدل بخشی از بینی به صورت می­دهد، می­دانند.

 چهره نیکول کیدمن به لطف 2 عمل جراحی بینی که روی صورت خود انجام داد، موفقیت زیادی برای این نوع جراحی به همراه داشت.

 همین قضیه در مورد آنجلینا جولی صدق می­کند. آنجلینا جولی در همان سال­های آغازین دورانی که مانکن و مدل بود، بینی خود را به تیغ جراحی سپرد.

 جراحی پلاستیک برای بریتنی اسپیرز مسلماً اتفاق جدیدی نیست. او در همان دوران جوانی که فعالیت خود را در عرصه خوانندگی شروع کرد، عمل جراحی بینی انجام داد. بینی او امروز در همه قسمت­ها نازکتر به نظر می­رسد.

 کامرون دیاز سال 2007 عمل رینوپلاستی انجام داد و هرگز این موضوع را انکار نکرد ولی همیشه تاکید داشت که دلایل او برای انجام این امر مشکلات تنفسی که بعد از سانحه­­ای در دریا برای بینی او ایجاد شده بود، بود.

 رینوپلاستی کتی هولمز را کسی به طور قطعی تایید نکرده ولی مقایسه تصاویر او جای شکی باقی نمی­گذارد، بینی او امروز به مراتب نازکتر شده و نوک آن هم بلندتر شده است.

 برای نیکول کیدمن جراحی پلاستیک صرفاً به زیبایی­های طبیعی چهره افزود. او در طول سال­های گذشته عمل جراحی بینی داشته و برای همین نوک بینی­اش نسبت به گذشته تیزتر و کوتاه­تر و پره­های بین او هم کوچکتر شده­اند.

  به نظر می­رسد وارث معروف هیلتون(پاریس هیلتون) قرار ملاقات­های ثابتی با جراحان پلاستیک گذاشته است.

 بارزترین عمل جراحی پلاستیکی که تام کروز انجام داده، رینوپلاستی است. با توجه به اینکه می­گویند او حتی برای داشتن یک خنده زیباتر به یک جراح متخصص دندان هم مراجعه کرده، پس می­توان دلیل قانع کننده­ای برای توجیه زیبایی ظاهری ستاره هالیوودی پرطرفدار پیدا کرد. البته خیلی­ها تام کروز را فقط در قالب تصویر زیبا می­دانند، کسانی که به سودای امضا گرفتن از او سراغ برنامه­هایی چون فرش قرمز رفته­اند هنگامی که مقابل او ایستاده­اند قد کوتاهش بدجوری توی ذوق آنها زده است.

 در بین همه جراحی­هایی که مایکل جکسون انجام داده، رینوپلاستی به دلیل تعدد و تکرار بیش از حد جایگاه ثابتی پیدا می­کند. او که اخیراً به خاطر آخرین جراحی بین، با یک مشکل عفونت پوستی مواجه شده، ظاهراً در آلمان پزشکی پیدا کرده که حاضر است بینی او را یک بار برای همیشه سروسامان دهد.

  بینی سیاست مداران غربی نیز از این قافیه مستثنی نبوده و پرونده برخی از آنها به این شرح است: هیچکس انجام رینوپلاستی روی صورت هیلاری را تایید نمی­کند و شاید هم او هرگز تیغ جراحی را به طرف بینی­اش نبرده باشد. این شایعات در زمان مبارزه انتخاباتی آمریکا در مورد سارا پیلین هم به گوش می­رسیدند.

 میان سیاستمداران دنیا یک نفر وجود دارد که خودش به عمل رینوپلاستی­ اش اعتراف کرده و آن ولادیمیر پوتین نخست وزیر روسیه و رئیس جمهور سابق این کشور است.

 به همان اندازه که برای سلبریتی­های سینما و موسیقی شایعه­های زیادی در مورد انجام عمل جراحی زیبایی آنها وجود دارد، سیاستمداران هم به همین اندازه شاید کمی کمتر هدف این قبیل خبرهای بی­پایه و اساس قرار می­گیرند. در ایالات متحده خیلی­ها فکر می­کنند که باراک اوباما رئیس جمهور این کشور قبل از مبارزه انتخاباتی سال گذشته­اش به رینوپلاستی تن داده است.

 در جبهه دموکرات­های آمریکایی جو بایدن معاون باراک اوباما هم از دست این شایعه­ها در امان نمانده است، نیویورک پست اولین نشریه­ای بود که به جراحی­های پلاستیک او به منظور جوان ماندن اشاره و عکس­های سال 2005 او را با تصویر امروز بایدن مقایسه کرد. البته او هرگز بینی خود را جراحی نکرده بود.

قطع برنامه عمو پورنگ به دلیل مسخره کردن مسئولان

پشت پرده قطع برنامه های زنده عمو پورنگ

 

 

در یکی از برنامه ها یک کودک خردسال در ارتباط تلفنی عروسک خود را به یکی از مسئولان و مدیران مشهور تشبیه می کند و یا اینکه کودکی دیگر از مسائل خصوصی و پشت پرده زندگی خانواده خود حرف می زند و در نهایت نتیجه این می شود که عمو پورنگ پس از هفت سال در نوروز 88 برنامه نخواهد داشت. 
پخش برنامه های زنده در صدا و سیما  همواره سختی ها و مشکلات خاص خود را دارد که بایستی تدابیری برای رفع آنها و افزایش برنامه هایی زنده با مشارکت واقعی مردم و به دور از حواشی فرمایشی ایجاد شود.
به گزارش خبرنگار جهان نیوز: تداخل خطوط و به روی آنتن رفتن صداها و صحبتهای نامربوط، قطع ارتباط، بر زبان راندن مطالب و سخنان نادرست و یا حتی موهن و سخیف و نیز بیان انتقادات تند و تیز از عملکرد برخی مدیران و مسئولان از جمله مصائبی است که تولید کنندگان برنامه های زنده همواره با انها روبرو بوده و با آن دست به گریبانند. اما این موضوع در برنامه های کودک جنبه خنده دارتر و جالب تری پیدا می کند. 
 

عمو پورنگ که به یقین محبوب ترین مجری تلویزیونی در میان کودکان به شمار می رود نیز از این آسیب ها در امان نمانده و بنا بر اعلام تهیه کننده برنامه های عمو پورنگ، این برنامه ها دیگر به صورت زنده اجرا نمی شود. هر چند تهیه کننده برنامه های داریوش فرضیائی ( عمو پورنگ) گفته که شایعاتی که در زمینه برخی مسائل پیش آمده این سری از برنامه ها بر سر زبان ها افتاده نادرست بوده و دخالتی در قطع پخش زنده آن ندارد اما شنیده های خبرنگار جهان از منابع موثق حاکی از آنست که گاف های کودکان پشت خط تلفن در کارهای عمو پورنگ محبوب نقشی عمده در قطع پخش زنده آن دارد. 

 

این گزارش می افزاید، در یکی از این برنامه ها یک کودک خردسال در ارتباط تلفنی عروسک خود را به یکی از مسئولان و مدیران مشهور تشبیه می کند و یا اینکه کودکی دیگر از مسائل خصوصی و پشت پرده زندگی خانواده خود حرف می زند و در نهایت، نتیجه این می شود که به دلیل تلفات زیاد مادی و معنوی این گونه برنامه های زنده به خصوص در گروه کودک و نوجوان، عمو پورنگ پس از هفت سال در نوروز 88 برنامه نخواهد داشت و برنامه های آتی وی نیز ضبطی بوده و هفته ای یک بار به صورت غیر زنده بر روی آنتن خواهند رفت.

هنرپیشه و رقاصه زن ترک با چادر در خیابان های تبریز

سریال آیریلیق (جدایی) که از سوی شبکه تی. آر. تی آماده می شود مرحله فیلمبرداری در ایران را می گذراند. زینب توکؤش هنرپیشه معروف ترکیه که برای این پروژه به ایران سفر کرده است دیروز با چادر و چاقچور در بازار تبریز دیده شد! 
 
زینب توکؤش که بنا به نوشته حریت، مورد استقبال شدیدی قرار گرفته است با اشاره به اینکه برای اولین بار در عمرش چادر می پوشد گفت: وقتی داخل چادر رفتم بار اول خیلی حیرت کردم. اما بعد به خوبی عادت کردم. می دانستم که در ایران دوستداران زیادی دارم. اما نمی دانستم در اینجا تلویزیون ترکیه را نگاه می کنند و منو خیلی هاشون می شناسند. انسانهای خجالتی ای هستند، نزدیک می شوند اما می ترسند و حرف نمی زنند.









 
خبر نیوز

مشهورترین چهره های ایران سوار چه ماشینی می شوند؟!

*** خودروهای مشهورترین چهره های ایران *** 

  

 

 

1- محمدرضا گلزار --- BMW

2- محمدرضا شریفی نیا --- زانتیا و سیناد

3- تهمینه میلانی --– پرادو

4- مسعود ده نمکی --– پژو 206

5- پرویز پرستویی –-- پرشیا

6- بهرام رادان --– لندکروزر

7- پوریا پورسرخ --– پاترول

8- علی لهراسبی --– پرادو

9- کامبیز دیرباز –-- کوراندو

10- محمد اصفهانی --– تویوتا کمری و سوناتا و پژو 405

11- سید جواد هاشمی --– آزرا

12- فیروز کریمی –-- آزرا

13- امین حیایی –-- رنج رور

14- نفیسه روشن –-- رنو PK

15- حسین رضازاده –-- ماکسیما

16-رضا رشیدپور --– تویوتا کمری

17- محمدرضا فروتن --– پژو 206

18- نیکی کریمی –-- پاترول

19- شهاب حسینی --– ریو

20- محمود شهریاری --– ماکیسما و ماتیز

21- طناز طباطبایی --– اپل کورسا

22- امین تارخ --– پرادو

23- مهدی سلوکی –-- پرشیا

24- حمید گودرزی --– سانتافه

25- حسن پورشیرازی –-- مگان

26- حامد کمیلی –-- پاترول

27- حمیدرضا پگاه –-- پژو 206

28- حسین رفیعی –-- رونیز

29- رضا صادقی --- پژو 206

30- سعید راد --- کوراندو

31- زیبا بروفه --- پژو 206

32- حسن جوهرچی --- پژو 206

34- علی نصیریان --– ورنا

35- پانته آ بهرام --- پراید

36- مریلا زارعی --- سمند

37- رضا کیانیان --- پاترول

38- کاوه سماک باشی --- پرشیا

39- امیر نوری --- پرشیا

40- ابوالفضل پورعرب --- پرشیا

41- امیر تاجیک --- زانتیا

42- جواد رضویان --- سوزوکی و پژو 206

43- رامتین خداپناهی --- پژو 206

44- امیر جعفری --- پرادو

45- مجتبی کبیری --- پرشیا

46- علیرضا دبیر --- پژو 206

47- علی دایی --- بنز و پرادو

48- نیوشا ضیغمی --- پژو 206

49- باران کوثری --- سمند

50- احسان خواجه امیری --- مزدا 323

51- شاهین آرین --– سوناتا

52- اشکان خطیبی --- پژو 206

53- حمید لولایی --- دوو سی یلو

54- مهران مدیری --- پرادو

55- حمید عسگری --- GEN2

56- بروز ارجمند --- مزدا 323

57- مسعود روشن پژوه --- پرادو

58- حسام الدین سراج --- پژو 206

59- بهروز افخمی --– پژو 405

60- احمدرضادرویش --- پژو 405

61- محمد سلوکی --- پژو 405

62- احسان علیخانی --- پژو 405

63- مسعود کیمیایی --- پاترول

64- مجید اخشابی --- پرشیا

65- قاسم اقشار --- ماکسیما

66- جمشید مشایخی --- پژو 405

67- رضا عطاران --- پژو 206

68- مجید صالحی –-- پرشیا

69- محمد نصرتی --– ماکسیما

70- ایرج نوذری –-- پژو 206

71- مریم کاویانی --- پژو 206

72- علیرضا نیکبخت واحدی --- BMW

73- نگار فروزنده --- دوو سی یلو

74- شیث رضایی --- بنز

75- سپند امیرسلیمانی --- پژو 206

76- عاطفه نوری --- ماتیز

77- مهسا کرامتی --- پراید

78- مهدی مقدم--- دوو سی یلو

79- عبدالرضا اکبری --- پژو 206

80- علیرضا خمسه --- مزدا 323

81- عادل فردوسی پور --- زانتیا

82- گلشیفته فراهانی --- پرادو

83- بهزاد فراهانی --- پژو 405

84- جهانگیر کوثری --- پرشیا

85- رخشان بنی اعتماد --- ماتیز

86- مهتاب کرامتی --- پژو 206

87- اکبر عبدی --- گل

88- سیروس مقدم --- پژو 206

89- حسین یاری --- تویوتا کمری

90- خسرو شکیبایی --- پژو 206

91- آرام جعفری --- پژو 206

92- یکتا ناصر --- پژو 206

93- حسام نواب صفوی --- مگان

94- مهدی امینی خواه --- پژو 206

95- فرزانه کابلی --- پژو 206

96- لیلا اوتادی --- دوو سی یلو

97- حمید ماهی صفت --- اپل کورسا

98- فرزاد حسنی --- ماشین ندارد

99- افشین قطبی --- سوزوکی

100- ناصر حجازی --- سوزوکی

101- علی پروین --- ماکسیما

102- امیر قلعه نوعی --- بنز و پژو 405

عکس فیروز کریمی با همسر و فرزندانش

در چارخونه فیروز کریمی چه می‌گذرد؟

 
کلید خانه پشت در است. هر چند دقیقه یک نفر می‌آید داخل خانه، کاری که دارد انجام می‌دهد، بعضی مهمان‌ها می‌نشینند روی مبل، بعضی‌ها هم می‌روند.
باز یکی دیگر می‌آید. فیروز کریمی بین حرف‌هایش افرادی را که می‌آیند و نمی‌روند معرفی می‌کند؛ «این رضا مهاجری است؛ مربی خودمان در استقلال اهواز. این دامادم است، مهندس اسماعیل‌پور.

این طلوع است، مثل دختر خودم می‌ماند....» بازار معرفی داغ است. فرزانه خانم کریمی می‌گوید: «کلید را پشت در خانه می‌گذاریم، من دارم کارهایم را می‌کنم که همسایه‌ها خودشان می‌آیند داخل».

فیروز کریمی همیشه از جنجالی‌ترین و موفق‌ترین مربی‌های فوتبال ایران است. او بیان خاص خودش را دارد.

تیمش همیشه طرفدارهای خودش را دارد؛ طرفدارهای فیروز کریمی! کریمی از موفق‌ترین مربی‌های فوتبال ایران است؛ کریمی این روزها سرمربی استقلال اهواز است.هنر او پیروزکردن تیم‌هایی غیر از استقلال و پرسپولیس است.

یکی از کسانی که او در مصاحبه‌هایش از او زیاد یاد می‌کند، فرزانه خانم است؛ فرزانه خانم هم دخترعموی آقای کریمی است، هم دخترخاله‌اش و هم همسرش! فیروز کریمی فوق‌لیسانس روان‌شناسی است،‌ سرهنگ پلیس بوده و 20 سالی می‌شود که سرمربی تیم‌های مختلف است؛ تیم‌هایی که با حضور او مطرح شدند.

بازیکن‌های او بعد از مدتی مثل اعضای خانواده‌اش می‌شوند، خودش می‌گوید در همه مراحل زندگی راهنمایی‌شان می‌کنند، یکی از آن بازیکن‌ها را آن‌قدر راهنمایی کرد که دامادش شد! او 3 دختر و یک پسر دارد و مهدی تاتار- بازیکن فوتبال- همسر دختر اولش است.

می‌گوید: «اسم شناسنامه‌ای پسرم، ابوالفضل است اما ما در خانه عباس صدایش می‌کنیم. می‌خواستم همه‌‌جوره آقا قمر بنی هاشم، مواظبش باشد». دختر دیگرش طبقه بالای خانه‌شان زندگی می‌کند. کوچولوهایی که در عکس می‌بینید هم نوه‌هایش هستند، علی و امین.



می‌دانید آقای حشمت مهاجرانی خیلی دوست دارد با شما مصاحبه کند؟
حشمت خان؟ می‌دانید حشمت خان افسر ارشد ما بود. اوایل خدمت من هم بودند؛ من ستوان بودم و ایشان سرهنگ. یک روز که همدیگر را دیدیم، به من گفت فیروز! کسانی که با تو کار کرده‌اند، یک‌بار هم پشت سر تو حرف نمی‌زنند. گفتم من هیچ‌وقت با بازیکنم دچار اختلاف نمی‌شوم.

همین حالا شما می‌بینید، نیم‌ساعت دیگر بچه‌ها مثل سرخ‌پوست می‌ریزند اینجا، از بالا و بغل و چپ و راست می‌آیند و نوه‌ها دیگر نمی‌گذارند حرف بزنیم.

این مدل زندگی که گفتید (تا نیم ساعت دیگر بچه‌ها مثل سرخ‌پوست‌ها حمله می‌کنند)، مدل زندگی مورد علاقه شماست؟
بله، البته همیشه که نه. منظورم از سرخ‌پوست‌ها نوه‌ها هستند. 4تا نوه پسر دارم. وقتی وارد می‌شوند، خانه را به هم می‌ریزند و همه‌جا را به آتش می‌کشند. الان هم می‌آیند. آن‌قدر شلوغ می‌کنند که بیا و ببین.

راستی حاج‌خانم، کجا هستند؟
خانم کریمی: الان می‌آیند. رفته‌اند خرید.
کریمی: خب، خداراشکر. 4تا پسر آتش‌پاره هستند. به محض اینکه وارد می‌شوند، این میز را برمی‌داریم (اشاره به میز روبه‌رویش می‌کند) تا زمین برای فوتبال آماده می‌شود. توپ را برمی‌دارند و بازی شروع می‌شود.

من و حاج‌خانم هم مدارا می‌کنیم. چند ساعتی بازی می‌کنند. با اولین شوت، اولین گلدان می‌شکند. بعد که کم‌کم خانه را به هم ریختند، 3-2 بار تذکر می‌دهم و آخر سر هم با چک و لگد بیرونشان می‌کنم.

فیروز کریمی چه‌جوری صحبت می‌کند که به دیگران برنمی‌خورد؟ مثلا الان گفتید با چک و لگد بیرونشان می‌کنید، شاید اگر کس دیگری بود، ناراحت می‌شد ولی از حرف‌های شما ناراحت نمی‌شوند؟
حرف‌ها تبدیل به کلمات می‌شوند، این کلمات از دل من بیرون می‌آید؛ سخنی هم که از دل برآید، لاجرم بر دل می‌نشیند.

من دلی صحبت می‌کنم. هیچ‌وقت قصد و نیت و پیش‌زمینه‌ای ندارم. در هیچ مصاحبه‌ای پیش‌زمینه ندارم. یعنی هیچ خبرنگاری که به من نمی‌گوید چه سؤالی می‌خواهد بکند، سریع یک سؤالی می‌کند، مخصوصا وقتی که بعد از مسابقه باشد.

رگ لری و ترکی‌ام یکی می‌شود، دیگر با دلم صحبت می‌کنم. من هیچ‌وقت نیت کنایه و تخریب شخصیت کسی را ندارم.

ببینید آخر بازی تیم من باخته، یک خبرنگار می‌آید و می‌گوید آقای کریمی این دفاع وسط شما سنگین نبود.

یعنی آن خبرنگار می‌فهمد اما من نمی‌فهمم که دفاع وسطم سنگین بود؟ حالا مدافع من هم داشت می‌آمد. اگر می‌گفتم بله سنگین بود؛ خب، بازیکنم ناراحت می‌شد. گفتم نه. خبرنگار دوباره گفت چرا خیلی سنگین بود.

خب، من چه بگویم؟ بگویم بله بابا، خیلی بد بود، ولی من که بازیکنم را خراب نمی‌کنم. جواب دادم شما خبرنگار هستید یا مسئول باسکول و وزن‌کشی؟ خودش هم خیلی درشت هیکل بود. گفتم خداوکیلی 100 کیلو از شما کمتر دارد.

در خانه هم همین‌طوری برخورد می‌کنم. بعضی وقت‌ها خانم و بچه‌ها از دست من کلافه می‌شوند. یک روز همسرم به من گفت می‌دانی از صبح تا حالا چندبار سربه‌سر من گذاشتی؟ گفتم نه خداوکیلی. گفت 62 بار، من هم گفتم واقعا نمی‌دانستم. حالا بگذار تا آخر شب 10بار دیگر هم اذیت‌ات کنم تا بشود 72بار.

خانم کریمی، شما به این‌جور صحبت‌کردن آقای کریمی اعتراض هم می‌کنید؟
نه، من هیچ‌وقت ناراحت نمی‌شوم. راستش را بخواهید خودم هم دوست دارم سربه‌سرم بگذارد ولی به رویش نمی‌آورم.

تا حالا شده جوری جوابشان را بدهید که کم‌بیاورند؟
نه، تا حالا نشده.
فیروز کریمی: نه عمرا نشده. اصلا خلق و خوی خانم این‌طوری نیست.
فرزانه کریمی: آخر حرف بدی نمی‌زند که، خیلی هم خوب است.
کریمی: ببینید من ذاتم این‌جوری است. با بچه‌های تیم هم همین‌طوری هستم. موقعی که تمرین داریم به بچه‌ها می‌گویم مثلا فردا ساعت 4 تمرین داریم، سر ساعت 4 سوت را می‌زنم. ولی من خودم زودتر می‌روم. ساعت 3 می‌روم، بچه‌ها هستند، یک‌ربع به 3 می‌روم، آنها هم می‌آیند، این یک ساعت مانده تا تمرین را آن‌قدر با بچه‌ها می‌گوییم و می‌خندیم که خودمان خسته می‌شویم.

رویه من این‌جوری است ولی ساعت تمرین که می‌شود، همه‌چیز عوض می‌شود، سوت را که می‌زنم، بچه‌ها هم حساب کار می‌آید دستشان. ذات من این‌جوری است. در قالب الفاظ طنز ولی توأم با منطق و در جای خودش حرف می‌زنم. هیچ‌وقت دلم نمی‌خواهد کسی را دست بیندازم.

برای همین هم هست که بیشتر بازیکنان شما دوست دارند در تیم‌ شما بازی کنند؟
بله، بچه‌ها دوست دارند با خودم کار کنند، چراکه من در تمام ابعاد زندگی‌شان دخالت مثبت دارم؛ چون ماحصل یک عمر زندگی و کار و تجربه را در خدمتشان می‌گذارم.

فوتبالیست‌های من را ببینید تا 38 - 37 سالگی بازی می‌کنند. همه هم از صدقه‌سری امام زمان به بار نشسته‌اند. حتی یکی از آنها هم مشکل و معضل اجتماعی نداشته‌است؛ بهزاد غلامپور، مارکار آقاجانیان، خاکپور، استیلی، رضایی‌منش، گروسی، مدیرروستا. حتی‌یکی از آنها هم قرتی‌بازی درنیاورد؛ اینکه موهایش بلند باشد، تیپ عجیب و غریب بزند و... هیچ‌کدام از بازیکنان من عجیب و غریب نشدند.

یعنی شما با آنها برخورد می‌کنید؟
بله. یک بازیکن پارسال آمد به تیم من با موهای بلند و گیس‌کرده. گفتم عزیزم، شما با من صحبت کردی مرد بودی، حالا چرا بانو شدی؟! بعدازظهر همان روز رفت موهایش را کوتاه کرد.

گفتم ممکن است یکی سر تمرین بیاید تو را برای مهدی حیدری خواستگاری کند! بعد از تمرین سوار ماشین شد و رفت؛ وقتی برگشت موهایش را کوتاه کرده بود.

سال پیش در استقلال اهواز یک بازیکنی با تیم قرارداد بست؛ روز اول تمرین وقتی دیدمش تعجب کردم؛ موهای بلندی داشت. به او گفتم از امروز تو را چهل‌گیس صدا می‌کنم؛ پس تو کی هستی؟ گفت چهل‌گیس. فردای آن روز که آمد سر تمرین دیدم موهایش را کوتاه کرده.

چند نفر هم آمده بودند. پدرش یکی از مسئولان شهر اهواز بود؛ آمد پیش من و گفت آقای کریمی شما هستی؟ گفتم بله. گفت من می‌خواستم از شما تشکر کنم؛ کاری که من نتوانستم انجام بدهم، شما انجام دادی. شما چه کار کردید؟ گفتم من فقط برای او یک اسم گذاشتم. گفت من 5 سال است حریف این پسر نشده‌ام.

در خانه هم یک روی جدی دیگر دارید؟
نه، دیگر الان ندارم. همه رفته‌اند؛ علی مانده و حوضش (به همسرش اشاره می‌کند). دخترها که بودند بعضی وقت‌ها روی دیگر را نشان می‌دادم. البته فقط گاهی تشر می‌زدم. خب، دختر بودند. همین تشر کافی بود، دیگر حساب کار دستشان می‌آمد.
خانم کریمی، شما از نظر اخلاقی چقدر با هم فرق دارید؟
خدا شاهد است خیلی شبیه هم شده‌ایم. خیلی با هم جور هستیم؛ حرف دلمان دیگر یکی شده است. بعضی‌وقت‌ها حرف‌هایمان یکی می‌شود. تا من می‌خواهم یک حرفی را بزنم، همسرم همان را می‌گوید.

کریمی: ببینید، من الان می‌خواستم به حاج‌خانم بگویم نبات داریم؛ ایشان همزمان به من گفت نبات می‌خواهی؟ دیگر دلی شده‌ایم. تفاهم را می‌بینید؟ دیگر می‌دانیم هر دو چه می‌خواهیم.

چند سال است با هم زندگی می‌کنید؟
32 سال است.

آقای کریمی، شما خودتان را چطوری تعریف می‌کنید؟
من آدم رک و روراستی هستم؛ اصلا پیچیده نیستم. وحشتناک شجاعت دارم. به همین دلیل هم اگر اشتباه کنم، امکان ندارد به گردن نگیرم. من آدم پیچیده‌ای نیستم، اصلا هم بدکینه نیستم.

آخرین اشتباهی که کردید چه بود؟
3-2 روز پیش بود که رفتم انجمن اولیای مدرسه. آقای صافی که از پیشکسوتان آموزش و پرورش هستند، سخنرانی کردند. آن روز وقت هم نداشتم. به مدیر مدرسه گفتم من 10 دقیقه می‌نشینم و می‌روم ولی باورتان نمی‌شود، 2 ساعت نشستم. آن روز پرواز هم داشتم ولی صحبت‌هایش خیلی جالب بود؛ درباره زندگی و درباره نوع برخورد خانواده با دانش‌آموز.

آمدم به حاج‌خانم گفتم من را حلال کن؛ من خیلی از راه و روش‌های زندگی را نمی‌دانستم، تازه یک چیزهایی را امروز یاد گرفتم. آخر من خیلی وقت‌ها خانه نبودم.

نبودن شما در خانه خیلی احساس می‌شود؟
بله، حتما می‌شود.

مثلا در چه مواردی؟
خیلی از موارد. خب، حاج‌خانم همه کارها را به تنهایی انجام می‌داد؛ مثلا این دامادها را به ما انداخت دیگر؛ مهندس و فوتبالیست.

فوتبالیست را خودتان پیدا نکردید؟
نه، مادر مهدی تاتار در یکی از اعیاد از حاج خانم، شهلا
- دختر بزرگم - را خواستگاری کرد. روز تولد امام زمان بود که مادر بچه‌های تیم را دعوت کرده بودم خانه. در آن مجلس دختر بزرگم خواستگارهای زیادی داشت. خودش از بین آنها مهدی تاتار را انتخاب کرد. تاتار هم از 13سالگی زیر دست خودم بزرگ شده بود.

آقای کریمی، شما خودتان را تعریف کردید، حالا از همسرتان بگویید؟
به جزمعصومین، هیچ موجودی را صادق‌تر از حاج خانم ندیده‌ام.
خانم کریمی: وقتی شما چنین حرفی می‌زنید من دیگر چه بگویم.
کریمی: نه، من در این 32 سال زندگی هیچ بدی‌ای از ایشان ندیده‌ام؛ فقط یک بار آن هم عید 3سال پیش بود که از ایشان ناراحت شدم ولی دیگر هیچ چیزی نبوده. هیچ زوجی مثل ما بی‌حاشیه نیست و مثل ما خوب زندگی نکرده‌اند.

شما آن روز چه کار کردید خانم کریمی؟
هیچی دیگر، اشتباه از من بود، قبول کردم.

فیروز کریمی: داشتم می‌گفتم... اول صداقت، دوم صفا؛ عشق و وفا و صدق و صفا. خیلی هم قانع است. هیچ زنی را در تاریخ دنیا مثل ایشان پیدا نمی‌کنید.

ما کیش زیاد می‌رویم. هر دفعه هم بیشتر از 2میلیون خرید می‌کنیم. هر بار هم من مثل قوی‌ترین مردان ایران با تمام وجودم بار می‌کشیدم در این بازارهای خرید. هر بار کلی خرید می‌کردیم ولی فقط سوغاتی بود. هیچی برای خودش نمی‌خرید.

گفتم این دفعه که رفتیم، فقط باید برای خودت خرید کنی. با اینکه در کیش گفته بودم، باز هم دیدم فقط دو تا تیکه برای خودش خرید. وفاداری به خانواده‌اش هم فوق‌العاده است! اصلا ویژگی خاص خودش را دارد؛ بدل ندارد و به خانواده هم عشق می‌ورزد.

خانم کریمی: تو را به خدا این‌قدر از من تعریف نکن! هر چی فیروز گفت 3 برابرش خوب است. تو خوبی که من خوبم!

خانم کریمی، هیچ‌وقت از همسرتان نخواسته‌اید که کارشان را به خاطر شما کنار بگذارند؟
نه، چون می‌دانم چقدر به فوتبال علاقه دارد. من فیروز را دوست دارم و باید چیزی را که دوست دارد، دوست داشته باشم.

هیچ‌وقت خسته نشده‌اید؟
نه، کارش این است. هر چه خودش صلاح بداند. من همیشه تنها بوده‌ام. من بچه مدرسه‌ای دارم. دختر و نوه دارم و نمی‌توانم بچه‌ها را تنها بگذارم؛ بالاخره یک نفر باید بالای سر بچه‌ها باشد.

هیچ‌وقت تا حالا فکر کرده‌اید که در این زندگی فداکاری می‌کنید؟
نه، اگر من فداکاری می‌کنم، فیروز چه کار می‌کند؟به خاطر ما این کارها را انجام می‌دهد؛ به خاطر رفاه زندگی من و بچه‌ها این کارها را قبول می‌کند. دوری راه را که تحمل می‌کند به خاطر ماست.

فیروز کریمی: یک شعری می‌گوید: به راه همسرم شش ماهه را اول فدا کردم / چون غنچه زودتر از گل خزان شد یا رسول‌الله؟

این درددلی است که حضرت زهرا(س) با پدرش می‌کند؛ یک نوحه است. این بزرگ‌ترین درس است. ما الگوهای خوبی داریم. این شعرها که در وصف هم می‌خوانند، خیلی جالب است. همسر من هم فدایی بود؛ البته بیشتر از من.

چه چیزی فدا شد؟
گران‌ترین ودیعه الهی؛ جوانی‌ام را فدا کردم. از جوانی‌ام فقط وقتی که در خانه و کنار خانم و بچه‌ها بودم، لذت بردم؛ ولی 12 سال کنار همسرم نبودم.

راستی چه‌جوری با هم آشنا شدید؟
مادر ایشان، این خانم را به من انداختند.
خانم کریمی: خیلی ممنون.
فیروز کریمی: پدرش هم با مادرش دست به یکی کردند. من هم یک جوان ساده بودم. ما اصلا هیچ سنخیتی با هم نداشتیم. بعد که ازدواج کردیم فیلم هندی شد؛ فهمیدیم ایشان هم دختر عموی من هستند، هم دختر خاله‌ام. ما خیلی فامیل بودیم!

این عشق و علاقه از کجا پیدا شد؟
بود؛ از بچگی بود.

کی خودش را نشان داد؟
سال54 بود؛ می‌خواستم بروم خدمت سربازی که خاله‌ام با ایشان آمدند بدرقه. موقع خداحافظی در ماشین نوحه‌ای متعلق به حضرت زینب گوش می‌کردیم که می‌گفت «بده ظالم فرصتی آخر»، من هم همین‌طور این چند کلمه را تکرار می‌کردم که نگاهم به ایشان افتاد.

دست مرا فشار داد. گفت: می‌شه نری؟ زیباترین جمله‌ای بود که در عمرم شنیده بودم. منتظر بودم. گفتم چرا بروم، صددرصد نمی‌روم. من اصلا کجا بروم؟ مادرم گفت آش پشت پا برایت پخته‌‌ایم. گفتم آش رشته است دیگر با هم می‌خوریم. بعد هم برگشتم و رفتم دانشکده افسری.

هنوز هم سر همان قرار اول هستید؟
بله، من در خلوت به جز حاج خانم به هیچ‌کس دیگری فکر نکرده‌ام. حاج خانم همه کس من است. در ذهنم - چه در خانه باشم چه دور از خانه – فقط همسرم را می‌بینم.
بحث ازدواج نیمه‌کاره رها شد.

خانه ما جنوب غربی تهران بود؛ نواب. خانه ایشان هم تهرانپارس بود. 50کیلومتر فاصله داشتیم. من هر روز این مسیر را می‌کوبیدم و به بهانه‌ای به خانه خاله‌ام می‌رفتم. ساعت 10 راه می‌افتادم، 12 می‌رسیدم. می‌گفتم خاله، مادرم گفت ترشی لیته دارید؟ خاله‌ام می‌گفت بله داریم.

می‌داد به من می‌بردم. بعد شیشه را می‌شستم و دوباره چند ساعت دیگر برمی‌گشتم، می‌گفتم خاله، مادرم شیشه را پس داد و تشکر کرد. یک روز دیگر به بهانه کش شلوار می‌رفتم. می‌گفتم خاله، مادرم گفت کش پهن دارید؟ خاله‌ام می‌گفت دارم، به من می‌داد و من دوباره برمی‌گشتم؛ می‌گفتم خاله، مادرم گفت این کش را نمی‌خواهم، کش نازک می‌خواهم. کش 10 مترش یک ریال بود.

من 2 تومان خرج می‌کردم تا چند لحظه ایشان را ببینم. بعضی روزها دیگر هیچ بهانه‌ای نداشتم. می‌رفتم خانه خاله‌ام، می‌گفتم خاله حالت خوب است؟ می‌گفت چطور؟ می‌گفتم خاله مادرم خواب دیده حالت بد است. بنده خدا جواب می‌داد نه حالم خوب است. برمی‌گشتم خانه. دوباره می‌رفتم خانه خاله‌ام، می‌گفتم خاله، مادرم گفت جدی حالت خوب است؟! خب، آنها هم متوجه می‌شدند دیگر. من از هر فرصتی استفاده می‌کردم تا ایشان را ببینم. بعد از آن ازدواج کردیم. بعد رفتم دانشکده افسری و درس پلیسی خواندم.

چند سال در خدمت پلیس بودید؟
25 سال و بعد خودم را بازخرید کردم؛ به خاطر مربیگری. سرم خیلی شلوغ بود. استفاده کردم؛ به خاطر مربیگری که عشقم بود.

آقای کریمی! این درست است که می‌خواهید سرمربی استقلال شوید؟
نه، درست نیست. ببینید من روزنامه نمی‌خوانم، به غیر از مطالبی که خیلی بد بود!
داشتید درباره استقلال تهران می‌گفتید.

نه، این حرف‌ها زیاد است. قبل از استقلال هم می‌گفتند ابومسلم، سایپا و ذوب آهن. نه، این حرف‌ها نیست.

جدایی از استقلال اهواز چی؟
اگر جدا شوم به خاطر رسیدگی به افراد و مشکلات خانواده است و نه چیز دیگری.
بعضی‌ها می‌گویند بهانه است.خب، این بعضی‌ها همیشه هستند.

این حرف بعضی‌ها اهمیتی ندارد. می‌خواهم بیایم خانه، بعضی‌ها می‌گویند دعوا کرده.

می‌آیم، بعضی‌ها می‌گویند با خانواده قهر است. در خیابان می‌مانم، بعضی‌ها می‌گویند حتما نیت سرقت دارد. به پارکینگ می‌روم، بعضی‌ها می‌گویند مگر ماشین است. خب، این بعضی‌ها بگویند من پودر شوم دیگر؛ تکلیفم هم روشن می‌رود این‌طوری.

چرا هیچ‌وقت علاقه نداشتید مربی تیم‌های بزرگی مثل استقلال و پرسپولیس شوید؟
من مربی تیم‌های بزرگی بوده‌ام. من دوست دارم با تیم‌های کوچک تیم‌های بزرگ را شکست بدهم. من با یک مشت جوان جلوی 90هزار تماشاچی یقه پرسپولیس را می‌گیرم.

سه دویی که ما باختیم خیلی مقبول بود برای همه، من تیم دارم. مزه می‌دهد این رقابت به من. من قهرمانی‌هایم را گذرانده‌ام؛ 2 دوره قهرمان شده‌ام؛ 3 دوره نایب قهرمان؛ قهرمان جام باشگاه‌های آسیا هم شده‌ام و کلی جام دارم. لذت می‌برم که با یک تیم کوچک، یک کار بزرگ انجام بدهم. دوست دارم دوباره بروم دسته یک، یک تیم بیاورم بالا. تا حالا در 5 تیم دسته یکی کار کرده‌ام.

هیچ‌وقت احساس نکرده‌اید که کم آورده‌اید؟ خسته نشده‌اید؟ مسابقه‌ای برایتان آن‌قدر سخت بوده که قبل از شروع بازی بگویید وای چه روز سختی دارم؟
همه بازی‌ها سخت است، بدون استثنا. همه فکر می‌کنند سر نخ دست ماست. نه، دست ما نیست، ما یک واژه‌های خیلی نابی داریم؛ توسل به معصومین، استعانت از کلام وحی و توکل به خدا. من یک قرآن دارم که از حرم حضرت رقیه برایم آورده‌اند که همیشه همراهم است.

همیشه دستم را روی قرآن می‌گذارم و وارد زمین می‌شوم. جز خدا هم کسی را ندارم که پشت و پناهم باشد. من بیش از 20 سال سابقه کار دارم و 25 جام هم گرفته‌ام. ویترین افتخاراتم را شاید کمتر باشگاهی داشته باشد ولی همه اینها از صدقه سر معصومین (ع) است.

شکست اذیت‌تان می‌کند؟
شکست غیرمنصفانه بله. بازی پارسال با مس کرمان که گل نبود و داور گل قبول کرد. آن گل که قهرمانی را از ما گرفت، بدترین خاطره ورزشی من بود.

شکست‌ها را به خانه می‌آورید؟
نه، مگر اینکه خیلی حساس باشد.

شما بازی‌های تیم آقای کریمی را نگاه می‌کنید؟
خانم کریمی: قبل از عملم نگاه می‌کردم ولی حالا نه، فشارم بالا می‌رود. دیگر نگاه نمی‌کنم. بچه‌ها می‌بینند ولی من همیشه پیگیری می‌کنم.

اگر دری به روی شما باز شود، دوست دارید پشت آن، چه کسی یا چه چیزی را ببینید؟
کریمی: من دوست دارم مهمان باشد؛ مهمان خیلی برای ما آمد دارد. برای حاج‌خانم هم فکر می‌کنم دوست دارد طلافروش را ببیند.

خانم کریمی: نه، من دوست دارم در که باز می‌شود، همسرم را ببینم؛ چون هفته‌ای یک‌بار می‌بینمش، بقیه‌اش اهواز است. بعضی وقت‌ها دوست دارم نوه‌ام یا دامادهایم را ببینم.

کریمی: من دوست دارم در باغ بهشت را هم ببینم.

اگر یک روز یکی از بچه‌ها به خانه بیاید و بگوید ناخواسته و غیرعمدی کسی را کشته، چه کار می‌کنید؟
بکشد؟ اینکه محال است. خب، یک خسته نباشید به او می‌گویم! مثلا اگر بگوید من فلانی را خفه کرده‌ام، می‌گویم خب، خسته نباشی! اول توجیه می‌کنم می‌گویم حق با توست. حالا دستش شانسی خورده، فکر کرده بادکنک است، فشار داده و خفه شده است. توجیه می‌کنم. حق طبیعی هر پدری است.

نه، شوخی کردم. اگر خدای نکرده چنین اتفاقی بیفتد، روند قانونی را طی می‌کنم. البته من این کار را می‌کنم، شماها تنها کاری که می‌کنید غش کردن است.

محو شخصیت کارلوس آلبرتو بودم

با پاس در فینال جام باشگاه‌های آسیا مقابل الشباب عربستان بازی کردیم. رمز ما در آن بازی، نام مقدس حضرت زهرا(س) بود. آن طرف، کارلوس آلبرتو پریرا مربی معروف برزیلی و این طرف من که 37ساله بودم؛ او گرگ باران دیده، من جوان. خدا وکیلی باید 10 تا گل به ما می‌زدند. اگر قیاس می‌کردیم، آن طرف یک بادام هندی روی نیمکت نشسته بود، این طرف یک ذرت بو داده.



بازی از دست من خارج شده بود. من فقط محو شخصیت کارلوس بودم و اصلا بازی را نگاه نمی‌کردم.

یک دفتر یادداشت دستش بود که همه برگ‌هایش عکس زمین فوتبال بود و همین‌طور یادداشت برمی‌داشت.

نگاه می‌کردم که او چه کار می‌کند. من یک دفتر سیمی داشتم. مثل او دستم گرفته بودم و از چپ به راست می‌نوشتم؛ کسی نبود به من بگوید فارسی را که از چپ نمی‌نویسند.

من محو او بودم و فقط او را نگاه می‌کردم. تا می‌رفتند سمت دروازه ما، صدای یا زهرا بالا می‌رفت. دوربین که سراغم می‌آمد، من هم ژست می‌گرفتم و می‌رفتم لب خط، بچه‌ها را صدا می‌کردم و می‌گفتم فرهاد سوت.

فرهاد می‌گفت سوت یعنی چی آقا؟ بعد با دستم ادا و اطوار درمی‌آوردم. دوباره دوربین می‌آمد سراغ من. دوباره می‌رفتم لب خط و فرهاد عباسی را صدا می‌کردم. بیچاره از دست من گیج شده بود، من هم کم نمی‌آوردم.

با دستم طوری برای او حرکت نشان می‌دادم که فرهاد فکر می‌کرد باید به بچه‌ها بگوید، بازیکنان حریف را درو کنند. می‌رفت وسط زمین و می‌گفت بچه‌ها، آقا فیروز گفته درو کنید و می‌رفتند تو ساق بازیکنان حریف. دوباره می‌رفتم لب خط و فریاد می‌زدم فرهاد، این چه کاری است، من کی گفتم درو کنید.

خلاصه نمی‌دانید؛ فیلمی شده بود برای خودش. من فقط محو شخصیت کارلوس آلبرتو بودم. اصلا چیزی از بازی نفهمیدم. آن بازی، خاطره‌انگیزترین بازی عمر مربیگری‌ام است؛ خیلی خوب بود. اینجاست که می‌گویم بعضی‌وقت‌ها همه‌چیز از دست ما خارج می‌شود و معصومین و حضرت زهرا و خود خدا به کمک ما می‌آیند.

عکس هایی از مقبره شاهنشاه ایران

نمایی از سنگ قبر همایونی 

 

 

  

 

 

 

نشان رسمی خاندان پهلوی 

 

 

 

 

 

پرچم سه رنگ شیروخورشید نشان ایران 

 

 

 

 

 

نمایی کلی سنگ قبر 

 

 

 

عقد نامه شاه و شهبانو فرح پهلوی

با تاییدات خداوند متعال

عقد نامه شاه فقید ایران و شهبانو فرح پهلوی

صفحه اول

صفحه سوم
صفحه چهارم
صفحه پنجم
صفحه ششم
صفحه هفتم

علی پروین در کنار گوگوش

ردیف بالا از راست به چپ:

محمد دستجردی - علی پروین - جهانگیر نصیریحاج رحیمی پور - حسن روشن - علی جباری

ردیف پایین از راست به چپ:

رضا عادلخانی - منصور پورحیدری - گوگوش - علیرضا چهارمحالی - غلامحسین مظلومی

سه عکس گروهی از بازیگران قبل انقلاب

عکس شماره یک:

ردیف اول از چپ به راست:

منوچهر سخائی - ناصر ملک مطیعی - حسین حسینی - داود رشیدی

ردیف دوم از چپ به راست:

پوری بنائی و گوگوش

عکس شماره دو:

ردیف اول از چپ به راست:

گیتی - گوگوش - مهستی

ردیف دوم از چپ به راست:

عارف - رامش - منوچهر سخائی

عکس شماره سه:

ردیف اول از چپ به راست:

عقیلی - منوچهر سخائی -عارف

ردیف دوم از چپ به راست:

پوران - جهانبخش پازوکی - مهستی

عکسی از جوانی خانم آفرین عبیسی

عکسی که ملاحظه می کنید تصویر ایام جوانی سرکار خانم آفرین(صغری) عبیسی است. ایشان چند سالی است فعالیت در تلویزیون وسینما را آغاز کردند

 

 

این هم چهره کنونی خانم آفرین عبیسی

عکس ساسی مانکن و دختر عمش!

اینجا ساسی داره ۰۲۱ گرفتنو به دختر عمش یاد میده! خیلی شبیه همن نه؟؟؟ 

 

 

 

 

یاد گرفت!!!!

عکس توپ شاهین فلاکت و دافش

عکس توووووووووووووووووووپ شاهین فلاکت و دافش!!!!!!!! هیچجا نیس برو حالشو ببر!!!!!!!

عکس خفن ساسی مانکن و مخته و علیشمس...شورتشو :)))

 اوه اوه اوه....! ذخیرش کن که داغه داغه!!!!!!! شلواراشونو ببین! حالا چه تعارفیم میزنن!!!!!!!!!

 

ruoaahywzbsm4k9c4wsj.jpg 

زندگینامه ی عادل فردوسی پور + درباره عادل فردوسی پور بیشتر بدانی

بدون اغراق باید اشاره داشت که برنامه «عادل فردوسی‌پور» به نام «نود» یکی از پربیننده‌ترین یا شاید پربیننده‌ترین برنامه زنده تلویزیونی باشد که در زمان برگزاری لیگ برتر فوتبال ایران، هر دوشنبه شب پخش می‌شود. 

 

برنامه نود سابقه‌ای نه ساله دارد و اگر سری جدید آن از مرداد یا شهریور ماه 8۷  با آغاز لیگ برتر پخش شود، دهمین سال خود را تجربه خواهد کرد.در آخرین برنامه نود که چندی پیش در پایان لیگ هفتم برتر پخش شد، مهمان استودیوی 14 در ساختمان تولید سیما  بودیم و گزارشی از پشت صحنه آن تهیه کردیم، بد ندیدیم حالا که برنامه «نود» پخش نمی‌شود، گزارشی از آن بنویسیم تا شما از چند و چون تهیه این برنامه، آگاهی بیشتری پیدا کنید...
 برنامه «نود» قرار است ساعت حدود یازده شب برگزار شود. طبق قرارهای قبلی و هماهنگی‌های انجام شده، ساعت نه‌و نیم شب مقابل درب بلال سازمان هستیم، پس از ورود به سازمان صدا و سیما باید خودمان را به ساختمان پخش برسانیم سر بالایی را طی می‌کنیم؛ سربالایی نفس‌گیر که نمی‌دانیم کی تمام می‌شود؟ به هر حال به ساختمان پخش و تولید می‌رسیم. وارد ساختمان که می‌شویم، از اطلاعات می‌گذریم، راهرویی باریک‌ و پرپیچ و خم مقابل‌‌مان قرار دارد. وارد راهرو که می‌شویم، به اولین نفری که برخورد می‌کنیم، به سمت استودیوی «نود» می رویم: « همان استودیویی که درش باز است و روی آن نوشته شده «استودیوی 14»...استودیوی آچار فرانسه شبکه سه!
عادل نیم ساعت قبل از برنامه وارد استودیو می‌شود، همچنین فیلم‌های مونتاژ شده‌ای را که قرار است پخش کند با خود به همراه می‌آورد، ابتدا در یک اتاقک کوچک به رییس گروه ورزش شبکه سه زنگ می‌زند و  از او راجع به پخش آیتمی سوال می کند که ممکن است شبهه ناک باشد، اما پاسخ می‌شنود که مشکلی نیست، پخش کنید...

واقعا که باید حواس شما در یک برنامه زنده تلویزیونی به همه‌چیز باشد، چرا که سلیقه‌های مختلفی برنامه‌های تلویزیون را می‌بینند از این رو باید دست به عصا راه رفت... داخل استودیو که می‌شویم... می‌بینیم که گروه در حال تغییر دکور است. در این استودیو برنامه‌های دیگری هم پخش می‌شود... از این رو دکور باید تغییر کند. شاید بسیاری فکر می‌کنند که میزهای بزرگی در استودیو است و یک استودیوی بسیار بزرگ در انتظار شماست، اما استودیو کوچک وفاصله میز عادل با دیگر مهمانان یک قدم بیشتر نیست، این خاصیت دوربین است که بدین شکل همه چیز را نشان می‌دهد. روی سقف این استودیو پروژکتورهای زیادی به چشم می‌خورد،  تعدادشان نزدیک به پنجاه عدد می رسد، که از راه دور کنترل می‌شدند و به هر جهتی می‌چرخند... تعدادی از بچه‌های دست‌اندر کار مشغول تنظیم نور این پروژکتورها، تعدادی هم با عجله در حال مرتب کردن استودیو بودند. برنامه یک ربع دیگر باید شروع شود، در پشت صحنه و به قول معروف اتاق فرمان، چند خانم و آقا نشسته‌اند که تلویزیون‌های کوچک زیادی روبه‌روی‌شان است... یکی از آنها وظیفه‌اش هماهنگی با پخش است تا در زمان‌های مشخص پیام‌های بازرگانی و... را روی آنتن بفرستد... چند دقیقه دیگر برنامه آغاز خواهد شد. تمام گروه به بهترین شکل در حال انجام وظیفه‌شان هستند...حالا عادل به داخل استودیو می‌رود... البته پیش از این‌که وارد استودیو شود، چند دقیقه‌ای با ما به صحبت نشست...

از او پرسیدیم که با انتقادات چه می‌کنی؟ گفت: به هر حال برنامه‌ای که در این طیف وسیع و علاقه‌مند به فوتبال از تلویزیون پخش می‌شود، طبیعی است که انتقادهایی هم بر آن وارد شود، ما هم این سال‌ها به این وضع عادت کردیم و به قول معروف خو گرفته ایم،به عبارتی بهتر طبیعت کار رسانه‌ این است که این چنین باشد، به نظر من اگر به برنامه انتقاد یا پیشنهاد نشود، معنایش این است که آن برنامه نتوانسته جایگاه خود را باز کند، اما همان‌طور که می‌بینید، «نود» هر روزه کانون اخبار و توجهات است، برنامه هر هفته ما تا هفته دیگر نقد می‌شود... عادل در مورد مهمانان برنامه می‌گوید: روند کاری نود آن است که ببینیم سوژه آن هفته چیست و سپس مهمان دعوت می‌کنیم.
از عادل می‌پرسیم تو که با مطبوعات خیلی کم صحبت می‌کنی، پس آنهایی که می‌خواهند با تو ارتباط برقرار کنند، چه کاری باید انجام دهند؟
عادل از همان خنده‌های همیشگی‌اش می‌کند و می‌گوید: بهترین روش این است که به سایت برنامه نود مراجعه کنند و قسمت ارتباط با عادل فردوسی‌پور را کلیک و پرسش‌های‌شان را مطرح کنند، من تمام مطالب ارسالی را می‌خوانم و پاسخ می‌دهم.
البته که همه می دانند این سایت آنچنان که باید قوی عمل نکرده است و هر از گاهی به علت مشکلات فنی تعطیل است!

از سوی دیگر تقریبا همه در دنیای مجازی وب دریافته اند که جدیدترین مطالب به قلم عادل و یا در رابطه با او را می توانند در خبرگزاری پارس فوتبال و در ستون مخصوص او پیدا کنند!

عادل باید به استودیو برود. او داخل می‌رود ما هم در اتاق فرمان می‌نشینیم تا از طریق تلویزیون‌ها و دوربین‌های مختلف او را ببینیم. این برنامه با چند دوربین به تصویر کشیده می‌شود و کارگردان تلویزیونی در اتاق فرمان پشت دستگاه مخصوصی قرار می‌گیرد و نسبت به تجربه خود که طی سال‌ها به دست آورده، مشخص می‌کند که در حال حاضر تصویر کدام‌یک از سه دوربین‌ها روی آنتن برود. 

 

 

درباره عادل بیشتر بدانیم

این پسر عاشق فوتبال در سال 1353 درغرب تهران، خیابان گیشا به دنیا آمد. پدرش مهندس برق و یک خواهر و یک برادر فرزندان پس از عادل هستند. آنها اصلیتی کرمانی دارند.
دوران دبستانش را در مدرسه ذوقی، راهنمایی را در مدرسه طالقانی و در نهایت دبیرستان را در دبیرستان معروف تهران، یعنی البرز گذراند...
بچه بسیار درس‌خوانی بود، تا جایی که دیپلم خود را با معدل بالای 18 گرفت... از همان زمان کودکی علاقه‌ای وافر به فوتبال داشت. ابتدا والدینش فکر می‌کردند که او می‌رود در کوچه و خیابان فوتبال بازی می‌کند و از درس غافل می‌ماند، اما زمانه طوری دیگری شد. او با یک رتبه خوب در دانشگاه صنعتی شریف دررشته مهندسی صنایع قبول شد و تحصیلاتش را تا پایان دوره فوق لیسانس ادامه داد... از طرفی او عاشق زبان انگلیسی بود، به‌طور حتم می‌پرسید، چه‌طور؟ برای‌تان خواهم گفت.
همان‌طور که از دوران کودکی علاقه عجیبی به فوتبال داشت به زبان انگلیسی هم عشق می‌ورزید. شاید فکر نمی‌کرد روزی همین زبان، باعث می‌شود که پله‌های ترقی را طی کند. از کلاس اول دبیرستان در کلاس‌های زبان نام‌نویسی کرد،
سال سوم دانشگاه بود که تمامی کلاس‌هایش به پایان رسید. او کلاس‌های استادی‌اش را هم قبول شد... از همان دوران نوجوانی، مجلات شوت و مچ انگلیس را هر هفته از میدان انقلاب تهیه می‌کرد و می‌خواند؛ مطالبی که در رابطه با لیگ فوتبال انگلیس بود. شاید دلایل علاقه‌مندی‌اش به فوتبال انگلیس، همان مجلاتی باشد که شب و روزش را گرفته بود. از هر جا که می‌توانست اطلاعات کسب می‌کرد، لیورپول را خیلی دوست داشت، این را همکارانش در ابرار ورزشی که اولین روزنامه ورزشی کشور بود می‌گویند.
می‌گوید: از آن‌جا که به زبانم اطمینان داشتم یک روز به سردبیر وقت ابرار ورزشی که «اردشیر لارودی» بود، گفتم: به فوتبال علاقه دارم، می‌خواهم همکاری کنم. گفت: در چه زمینه‌ای، گفتم: ترجمه... یک متنی به من داد و خداحافظی کرد، فردا رفتم دفتر روزنامه، کارم را تحویل دادم و همین شد که همکاری‌ام با ابرار آغاز شد. آن زمان سال سوم دانشگاه بودم...

 او دوست داشت هر چه زودتر استعدادهایش را در تلویزیون به نمایش بگذارد، مردی که زیاد از فوتبال جهان می‌دانست چند دفعه تست داد، اما گفتند «صدایت هنوز پخته نیست» و سرانجام قبول شد. مدتی فقط صدایش روی تصاویر فوتبال بود، آن هم برنامه‌های منتخب ورزشی که فوتبال آرشیوی از شبکه سوم پخش می‌کرد، فوتبال‌های اروپایی...
اما او کم‌کم استعدادهایش را نمایان کرد تا سرانجام تصویر او هم دیده شد و برای پخش مستقیم فوتبال‌های باشگاهی، سر از ورزشگاه‌ها درآورد... و دیگر کار در دنیای مطبوعات را رها کرد.
دوستان سابقش می‌دانند که او در نوجوانی و کودکی طرفدار چه تیمی بود... تیمی که در فصل گذشته با حضور یک مربی دو ملیتی ایرانی - امریکایی قهرمان لیگ هفتم شد!... اما حالا او به واقع بی‌‌طرف است، می‌گوید: «شاید باورش برای خیلی‌ها مشکل باشد، اما من در حال حاضر... نه پرسپولیسی‌ام و نه استقلالی... من بی‌‌طرفم، چرا که شغلم ایجاب می‌کند
بی‌‌طرف باشم» اگر چه خیلی‌ها او را متهم به طرفداری از تیم خاصی می‌کنند، اما به واقع این گونه نیست...

... داشتیم از زبان انگلیسی او می‌گفتیم. او درست مانند گزارشگری‌اش آن‌قدر پشتکار از خود نشان داد که توانست به درجه استادی در دانشگاه برسد، حال تصور کنید که در ابتدای کلاس، شاگردانش او را چه‌طور در رابطه با فوتبال سوال‌پیچ می‌کنند...
شاگردانش می‌گویند، عادل استاد مهربانی است، پس از پایان هر کلاس با حوصله و دقت پاسخگوی پرسش‌های شاگردانش می‌شود...

فوتبال تمام زندگی‌اش است، اما برای خانواده هم اهمیت بسیاری قائل می‌شود. با همسرش در دانشگاه آشنا می‌شود و همسرش هم پذیرفته که عشق به فوتبال را از عادل نمی‌تواند دور کند، او هم به‌خاطر چند سال زندگی کردن با عادل، حال برای خودش یک مفسر کامل است، چرا که در خانه آنها، هر روز حرف فوتبال است...
...و اما برنامه نود! عادل، نود را خیلی دوست دارد، چرا که این برنامه زاییده فکر اوست؛ برنامه‌ای چالشی که توانست به خوبی در دل علاقه‌مندان به فوتبال جا خوش کند. کمتر علاقه‌مند به فوتبالی پیدا می‌کنید که دوشنبه شب‌ها، خواب را به برنامه او ترجیح دهد... 

 

  

سوتی‌های عادل
بهتر است کمی هم در مورد اشتباهات عادل فردوسی‌پور در کار گزارش بدانیم؛ چیزی که به قول خودش «سوتی» نام دارد؛ «سوتی زیاد دارم. بهترینش هم این بود که توی برنامه، حدود 2ساعت تموم با آقای حاج‌رضایی بودیم و من موقع خداحافظی گفتم خب من از آقای نصیرزاده که 2ساعت با ما همراه بودن تشکر می‌کنم. اصلا اون شب، هنگ کرده بودم».

با این حال، شاید این مشکل اساسی فردوسی‌پور نباشد. بیشتر، از تندصحبت‌کردن عادل شاکی هستند تا اشتباهاتش. او هنوز هم با وجود اینکه بهتر از گذشته صحبت می‌کند اما گاهی اوقات کنترل از دستش خارج می‌شود؛ «از بچگی این‌طور بودم. خیلی هم تمرین کردم و بازم دارم تمرین می‌کنم که این‌طور نباشم ولی در کل، خیلی تند صحبت می‌کنم».

البته او هیچ‌گاه هیچ تکنیک خاصی را برای گزارش‌کردن نیاموخته است؛ «هنوز خیلی چیزهاست که باید یاد بگیرم، چون هیچ دوره خاصی ندیده‌ایم و همه هنرمون چیزهای ذاتی و بیشتر خلاقانه است. هیچ وقت به طور اصولی بهمون یاد داده نشده که باید چیکار کنیم و هیچ کلاس خاصی زیر نظر مربی‌های داخلی و خارجی برامون نذاشتن».

او حتی می‌تواند آرزو کند که در بازی‌های ملی روی سکوی تماشاگران بود؛ «... و مثل او بالا و پایین بپرم». 

 

  

وقتی کسی جنبه انتقاد ندارد

همیشه حسرت انتقاد کردن گزارشگران خارجی را می‌خورد: «این قدر که گزارشگران خارجی به‌راحتی از بازیکنان انتقاد می‌کنن که ما نمی‌تونیم بکنیم. سه سال پیش تو بازی منچستر – رئال وقتی گری نویل دوکارته شد، گزارشگر بازی گفت من مطمئنم خیلی از طرفداران منچستر خوشحال شدن که گری نویل دواخطاره شد. اگر شما چنین چیزی رو در مورد بازیکن x پرسپولیس یا استقلال بگویی، پدرت رو درمی‌یارن؛ حتی اگه بدترین بازیکن زمین باشه».

او بارها چوب همین مساله را خورده است. چند فصل پیش علی پروین حسابی از خجالت عادل فردوسی‌پور درآمد و مسلما او تا مدتی سوژه داغ شعارهای تماشاگران در ورزشگاه کارگران بود. امیر قلعه نویی هم کم، آهن داغ انتقاد را روی تن او نگذاشته و یک بار هم خداداد عزیزی – مرد همیشه شاکی فوتبال – پس از کسب نتیجه ناخوشایند ابومسلم برابر مس کرمان، چنان از این گزارشگر تلویزیونی انتقاد کرد که گویی او در تمامی بدبختی‌های ابومسلم نقش دارد.

 با این حال، کمتر دیده می‌شود که او در برنامه تلویزیونی90 یا حتی گزارش‌هایش مصحلت‌اندیشی پیشه کند: «خودم سعی می‌کنم هر چیزی به ذهنم می‌رسه بگم و تا جایی که نترسم می‌گم. بعضی‌ها بهشون برمی‌خوره. بعضی‌ها چیزهای دیگری می گن و البته خودسانسوری هم هست».


فقط فوتبال
بی‌طرفی باعث نمی‌شود که او به فوتبال بی‌تفاوت باشد. یکی از علاقه‌مندی‌های اصلی او در زندگی، پرداختن به فوتبال است؛ از فوتبال‌بازی‌کردن و تماشاکردن، تا مجله‌های خارجی فوتبال و اینترنت؛ «می‌شه گفت از 24ساعت، 12ساعت در حال دیدن فوتبال، خواندن اخبار فوتبال و کارکردن روی فیلم‌های فوتبالی هستم.

 اصلا فوتبال تمام زندگی منه». همسر عادل فردوسی‌پور شرایط را پذیرفته: «او کاملا پذیرفته که قراره با کی زندگی کنه. من کار خودم رو می‌کنم و برایم خیلی جدیه. هر اتفاقی بیفته من باید فوتبالم رو ببینم. همه هم می‌دونن وقتی فوتبال می‌بینم، نباید کاری به کار من داشته باشن».

فیلم دیدن من

یکی از علاقه‌مندی‌های سابقش سینما بوده. البته الان تنها علاقه‌مندی‌اش«90» و فوتبال است و بس. شاید هم دیگر حوصله‌اش را ندارد که به سینما برود؛ «نه دیگر! اصلا حوصله‌اش رو ندارم. واقعا نمی‌تونم بشینم پای تلویزیون و یه فیلم رو تا آخر ببینم».

کلاس‌های زبان عادل
زبان انگلیسی! علاقه عجیبی به زبان داشت. از کلاس اول دبیرستان در کلاس‌های زبان نام‌نویسی کرد. سال آخر دبیرستان به خاطر کنکور، زبان را رها کرد اما بعدا وقتی برگشت، تا پایان کار را ادامه داد. سال سوم دانشگاه، زبان تمام شد: «کلاس‌های استادی‌اش رو هم قبول شدم اما کارم تو تلویزیون بیشتر شده بود و تصمیم گرفتم نرم».

اغلب کارهای ترجمه‌ای را خودش انجام می‌دهد. زبانش آنقدر خوب بود که در دوره‌ای در دانشگاه تدریس می‌کرد و البته در کلاس‌های زبان. باورتان می‌شود عادل فردوسی‌پور معلم زبان‌تان باشد؟ اما اگر دوست داشته باشید بدانید کلاس‌های زبان عادل چگونه می‌گذرد، یک نفر برای‌تان زحمتش را کشیده: "تا حالا سر کلاس‌های عادل فردوسی‌پور رفتید یا نه؟ خوب اگر نرفتید، هیچ اشکالی نداره و چیز خاصی رو از دست ندادید؛ به جز یک سری اطلاعات فوتبالی."

 از اول جلسه که پسرا می‌پرسن استاد از فوتبال چه خبر و همین سوال کافیه که عادل‌خان شروع کنه به سخنرانی و یک مدت مدیدی پشت سر این بازیکن و اون تیم و اینا بگه و اطلاعات رو کنه. خلاصه بعد از همه این حوادث، جناب عادل‌خان شروع می‌کنن به انگلیسی‌صحبت‌کردن و درس‌دادن که خب صد البته طرز حرف زدنش اصلا به انگلیسی حرف زدن نمی‌خوره ولی جدا از اینها، آدم ذاتا مهربونیه؛ مثلا بعد از کلاس با دقت می‌شینه به همه سوالا جواب می‌ده...».

خودش هم در مورد کلاس‌های زبانش می‌گوید: «بالطبع حرف‌هایی پیش می‌یاد ولی اصولا از یک ساعت و نیم زمان کلاس فقط ده تا پانزده دقیقه!».

دهمین سال نود و حامیان عادل

اجرای خوب او و همچنین رک‌گویی در اجرا باعث شده که نود بهترین برنامه ورزشی طی سال‌های اخیر نام بگیرد... برنامه‌ای که سری جدید آن دهمین سال حضور این برنامه موفق در تلویزیون است. برای عادل و دیگر دست‌اندرکاران برنامه نود و شخص آقای «زمانی» مدیر گروه ورزش شبکه سوم سیما آرزوی موفقیت می‌کنیم.

 عادل می‌گوید: اگر حمایت‌های ایشان و آقای «پورمحمدی» مدیر شبکه سوم نبود، شاید نمی‌توانستیم، «نود» را به خواسته‌های خود و مردم نزدیک کنیم، از هر دوی‌شان سپاسگزارم.

 

 

 

 

 

درباره عادل فردوسی پور بیشتر بدانیم 

 

 

 

بدون اغراق باید اشاره داشت که برنامه «عادل فردوسی‌پور» به نام «نود» یکی از پربیننده‌ترین یا شاید پربیننده‌ترین برنامه زنده تلویزیونی باشد که در زمان برگزاری لیگ برتر فوتبال ایران، هر دوشنبه شب پخش می‌شود.  


m-183-1-61.jpg

برنامه نود سابقه‌ای هفت‌ساله دارد و اگر سری جدید آن از مرداد یا شهریور ماه 86 با آغاز لیگ برتر پخش شود، هشتمین سال خود را تجربه خواهد کرد.در آخرین برنامه نود که چندی پیش در تیرماه پخش شد، مهمان استودیوی 14 در

ساختمان پخش تلویزیون بودیم و گزارشی از پشت صحنه آن تهیه کردیم، بد ندیدیم حالا که برنامه «نود» پخش نمی‌شود، گزارشی از آن به چاپ برسانیم تا شما از چند و چون تهیه این برنامه، آگاهی بیشتری پیدا کنید...


آخرین برنامه «نود» قرار است ساعت ده و نیم شب برگزار شود. طبق قرارهای قبلی و هماهنگی‌های انجام شده، ساعت نه‌و نیم شب مقابل درب تلویزیون هستیم، پس از ورود به سازمان صدا و سیما باید خودمان را به ساختمان پخش برسانیم سر بالایی را طی می‌کنیم؛ سربالایی نفس‌گیر که نمی‌دانیم کی تمام می‌شود؟ به هر حال به ساختمان پخش می‌رسیم. وارد ساختمان که می‌شویم، از اطلاعات می‌گذریم، راهرویی باریک‌ و پرپیچ و خم مقابل‌‌مان قرار دارد. وارد راهرو که می‌شویم، به اولین نفری که برخورد می‌کنیم، نشان استودیوی «نود» را می‌گیریم، با دست نشان‌مان می‌دهد و می‌گوید: « همان استودیویی که درش باز است و روی آن نوشته شده «استودیوی 14»...
عادل نیم ساعت قبل از برنامه وارد استودیو می‌شود، همچنین فیلم‌های مونتاژ شده‌ای را که قرار است پخش کند با خود به همراه می‌آورد، ابتدا در یک اتاقک کوچک به شخصی زنگ می‌زند که نمی‌دانیم آن طرف خط کیست؟ از او می‌پرسد، در گفتگوی اکبر میثاقیان (مربی راه‌آهن که در پلی‌آف، راه‌آهن را قهرمان کرده است) قسمتی آمده به این مضمون، می‌خواهم روی بام برج میلاد نماز بخوانم، چون به خدا نزدیک‌تر است، پخش کنیم یا نه؟
پاسخ می‌شنود که مشکلی نیست، پخش کنید... واقعا که باید حواس شما در یک برنامه زنده تلویزیونی به همه‌چیز باشد، چرا که سلیقه‌های مختلفی برنامه‌های تلویزیون را می‌بینند از این رو باید دست به عصا راه رفت... داخل استودیو که می‌شویم... می‌بینیم که گروه در حال تغییر دکور است. در این استودیو برنامه‌های دیگری هم پخش می‌شود... از این رو دکور باید تغییر کند. فکر می‌کنیم میزهای بزرگی در استودیو است و یک استودیوی بسیار بزرگ در انتظار ماست، اما استودیو کوچک وفاصله میز عادل با دیگر مهمانان یک قدم بیشتر نیست، این خاصیت دوربین است که بدین شکل همه چیز را نشان می‌دهد. روی سقف این استودیو پروژکتورهای زیادی به چشم می‌خورد، فکر کنم تعدادشان نزدیک به پنجاه عدد بود، که از راه دور کنترل می‌شدند و به هر جهتی می‌چرخیدند... تعدادی از بچه‌های دست‌اندر کار مشغول تنظیم نور این پروژکتورها، تعدادی هم با عجله در حال مرتب کردن استودیو بودند. برنامه یک ربع دیگر باید شروع شود، در پشت صحنه و به قول معروف اتاق فرمان، چند خانم و آقا نشسته‌اند که تلویزیون‌های کوچک زیادی روبه‌روی‌شان است... یکی از آنها وظیفه‌اش هماهنگی با پخش است تا در زمان‌های مشخص پیام‌های بازرگانی و اخبار 06 ثانیه را روی آنتن بفرستد... چند دقیقه دیگر برنامه آغاز خواهد شد. تمام گروه به بهترین شکل در حال انجام وظیفه‌شان هستند...حالا عادل به داخل استودیو می‌رود... البته پیش از این‌که وارد استودیو شود، چند دقیقه‌ای با ما به صحبت نشست... گفت که این آخرین برنامه نود است و با آغاز لیگ، دوباره برنامه را از سر خواهیم گرفت...
از او پرسیدیم که با انتقادات چه می‌کنی؟ گفت: به هر حال برنامه‌ای که در این طیف وسیع و علاقه‌مند به فوتبال از تلویزیون پخش می‌شود، طبیعی است که انتقادهایی هم بر آن وارد شود، ما هم این سال‌ها به این وضع عادت کردیم و به قول معروف خو گرفتیم،
به عبارتی بهتر طبیعت کار رسانه‌ این است که این چنین باشد، به نظر من اگر به برنامه انتقاد یا پیشنهاد نشود، معنایش این است که آن برنامه نتوانسته جایگاه خود را باز کند، اما همان‌طور که می‌بینید، «نود» هر روزه کانون اخبار و توجهات است، برنامه هر هفته ما تا هفته دیگر نقد می‌شود... عادل در مورد مهمانان برنامه می‌گوید: روند کاری نود آن است که ببینیم سوژه آن هفته چیست و سپس مهمان دعوت می‌کنیم، برای مثال همان‌طور که می‌دانید دیشب (علی فتح‌ا... زاده) پس از چند سال دوری از استقلال دوباره مدیر عامل استقلال شد، به همین خاطر او را امشب دعوت کرده‌ایم یا این‌که تیم در آستانه حضور در جام ملت‌ها است، پس سرمربی تیم ملی را به برنامه دعوت کردیم.  

 


از عادل می‌پرسیم تو که با مطبوعات خیلی کم صحبت می‌کنی، پس آنهایی که می‌خواهند با تو ارتباط برقرار کنند، چه کاری باید انجام دهند؟
عادل از همان خنده‌های همیشگی‌اش می‌کند و می‌گوید: بهترین روش این است که به سایت برنامه نود مراجعه کنند و قسمت ارتباط با عادل فردوسی‌پور را کلیک و پرسش‌های‌شان را مطرح کنند، من تمام مطالب ارسالی را می‌خوانم و پاسخ می‌دهم.
نشانی سایت برنامه نود: «9o. IRIb. IR» می‌باشد، عادل باید به استودیو برود. او داخل می‌رود ما هم در اتاق فرمان می‌نشینیم تا از طریق تلویزیون‌ها و دوربین‌های مختلف او را ببینیم. این برنامه با چند دوربین به تصویر کشیده می‌شود و کارگردان تلویزیونی در اتاق فرمان پشت دستگاه مخصوصی قرار می‌گیرد و نسبت به تجربه خود که طی سال‌ها به دست آورده، مشخص می‌کند که در حال حاضر تصویر کدام‌یک از سه دوربین‌ها روی آنتن برود.

درباره عادل بیشتر بدانیم

این پسر عاشق فوتبال در سال 1353 درغرب تهران، خیابان گیشا به دنیا آمد. پدرش مهندس برق و یک خواهر و یک برادر فرزندان پس از عادل هستند. آنها اصلیتی کرمانی دارند.
دوران دبستانش را در مدرسه ذوقی، راهنمایی را در مدرسه طالقانی و در نهایت دبیرستان را در دبیرستان معروف تهران، یعنی البرز گذراند...
بچه بسیار درس‌خوانی بود، تا جایی که دیپلم خود را با معدل بالای 18 گرفت... از همان زمان کودکی علاقه‌ای وافر به فوتبال داشت. ابتدا والدینش فکر می‌کردند که او می‌رود در کوچه و خیابان فوتبال بازی می‌کند و از درس غافل می‌ماند، اما زمانه طوری دیگری شد. او با یک رتبه خوب در دانشگاه صنعتی شریف دررشته مهندسی صنایع قبول شد و تحصیلاتش را تا پایان دوره فوق لیسانس ادامه داد... از طرفی او عاشق زبان انگلیسی بود، به‌طور حتم می‌پرسید، چه‌طور؟ برای‌تان خواهم گفت.  

 


همان‌طور که از دوران کودکی علاقه عجیبی به فوتبال داشت به زبان انگلیسی هم عشق می‌ورزید. شاید فکر نمی‌کرد روزی همین زبان، باعث می‌شود که پله‌های ترقی را طی کند. از کلاس اول دبیرستان در کلاس‌های زبان نام‌نویسی کرد،
سال سوم دانشگاه بود که تمامی کلاس‌هایش به پایان رسید. او کلاس‌های استادی‌اش را هم قبول شد... از همان دوران نوجوانی، مجلات شوت و مچ انگلیس را هر هفته از میدان انقلاب تهیه می‌کرد و می‌خواند؛ مطالبی که در رابطه با لیگ فوتبال انگلیس بود. شاید دلایل علاقه‌مندی‌اش به فوتبال انگلیس، همان مجلاتی باشد که شب و روزش را گرفته بود. از هر جا که می‌توانست اطلاعات کسب می‌کرد، لیورپول را خیلی دوست داشت، این را همکارانش در ابرار ورزشی که اولین روزنامه ورزشی کشور بود می‌گویند.  

 


می‌گوید: از آن‌جا که به زبانم اطمینان داشتم یک روز به سردبیر وقت ابرار ورزشی که «اردشیر لارودی» بود، گفتم: به فوتبال علاقه دارم، می‌خواهم همکاری کنم. گفت: در چه زمینه‌ای، گفتم: ترجمه... یک متنی به من داد و خداحافظی کرد، فردا رفتم دفتر روزنامه، کارم را تحویل دادم و همین شد که همکاری‌ام با ابرار آغاز شد. آن زمان سال سوم دانشگاه بودم..
. او دوست داشت هر چه زودتر استعدادهایش را در تلویزیون به نمایش بگذارد، مردی که زیاد از فوتبال جهان می‌دانست چند دفعه تست داد، اما گفتند «صدات هنوز پخته نیست» و سرانجام قبول شد. مدتی فقط صدایش روی تصاویر فوتبال بود، آن هم برنامه‌های منتخب ورزشی که فوتبال آرشیوی از شبکه سوم پخش می‌کرد، فوتبال‌های اروپایی...
اما او کم‌کم استعدادهایش را نمایان کرد تا سرانجام تصویر او هم دیده شد و برای پخش مستقیم فوتبال‌های باشگاهی، سر از ورزشگاه‌ها درآورد... و دیگر کار در دنیای مطبوعات را رها کرد.
دوستان سابقش می‌دانند که او در نوجوانی و کودکی طرفدار چه تیمی بود؟ اما حالا او به واقع بی‌‌طرف است، می‌گوید: «شاید باورش برای خیلی‌ها مشکل باشد، اما من در حال حاضر... نه پرسپولیسی‌ام و نه استقلالی... من بی‌‌طرفم، چرا که شغلم ایجاب می‌کند
بی‌‌طرف باشم» اگر چه خیلی‌ها او را متهم به طرفداری از تیم خاصی می‌کنند، اما به واقع این گونه نیست... داشتیم از زبان انگلیسی او می‌گفتیم. او درست مانند گزارشگری‌اش آن‌قدر پشتکار از خود نشان داد که توانست به درجه استادی در دانشگاه برسد، حال تصور کنید که در ابتدای کلاس، شاگردانش او را چه‌طور در رابطه با فوتبال سوال‌پیچ می‌کنند...
شاگردانش می‌گویند، عادل استاد مهربانی است، پس از پایان هر کلاس با حوصله و دقت پاسخگوی پرسش‌های شاگردانش می‌شود...
 


فوتبال تمام زندگی‌اش است، اما برای خانواده هم اهمیت بسیاری قائل می‌شود. با همسرش در دانشگاه آشنا می‌شود و همسرش هم پذیرفته که عشق به فوتبال را از عادل نمی‌تواند دور کند، او هم به‌خاطر چند سال زندگی کردن با عادل، حال برای خودش یک مفسر کامل است، چرا که در خانه آنها، هر روز حرف فوتبال است...
و اما برنامه نود! عادل، نود را خیلی دوست دارد، چرا که این برنامه زاییده فکر اوست؛ برنامه‌ای چالشی که توانست به خوبی در دل علاقه‌مندان به فوتبال جا خوش کند. کمتر علاقه‌مند به فوتبالی پیدا می‌کنید که دوشنبه شب‌ها، خواب را به برنامه او ترجیح دهد...

اجرای خوب او و همچنین رک‌گویی در اجرا باعث شده که نود بهترین برنامه ورزشی طی سال‌های اخیر نام بگیرد... برنامه‌ای که سری جدید آن هشتمین سال حضور این برنامه موفق در تلویزیون است. برای عادل و دیگر دست‌اندرکاران برنامه نود و شخص آقای «زمانی» مدیر گروه ورزش شبکه سوم سیما آرزوی موفقیت می‌کنیم. عادل می‌گوید: اگر حمایت‌های ایشان و آقای «پورمحمدی» مدیر شبکه سوم نبود، شاید نمی‌توانستیم، «نود» را به خواسته‌های خود و مردم نزدیک کنیم، از هر دوی‌شان سپاسگزارم.

خبر جنجالی: اعتیاد شادمهر عقیلی - آیا حقیقت دارد؟

 

 

به گزارش خبرنگار هنری پارسینه، کنسرت اخیر شادمهر عقیلی، خواننده موسیقی پاپ ایرانی در اروپا با حاشیه های متفاوتی همراه بوده است. اعتیاد این خواننده پاپ به مواد مخدر به طوری شدت گرفته است که در حین اجرای کنسرت با حالت نیمه بیهوشی مواجه شده و بعد از تزریق آمپول های مخصوص توانسته به سن بازگردد، وخامت حال وی به حدی بوده است که هیچ تلاشی برای مخفی کردن وضعیت نابهنجار خود نکرده است و همه حضار در این کنسرت، متوجه وضعیت وی شدند. گفتنی است این ماجرا در برخی از مطبوعات محلی هلند نیز بازتاب هایی را داشت. شادمهر عقیلی موسیقی پاپ را از ایران شروع کرد ولی در سال 1380 به خارج از کشور مهاجرت کرد. 

 

 

آیا حقیقت دارد؟؟

عکس جدید و جنجالی از شادمهر عقیلی

برای دیدن سایز اصلی روی عکس کلیک کنید 

 

 

عکس خانوادگی بازیکنان فوتبال

دوست دختر وین رونی  

 

 

 

 

دوست دختر اشلی کول  

 

 

 

 

 

دوست دختر ریو فردیناند 

 

 

 

 

 

دوست دختر گری نویل 

 

 

 

 

 

دوست دختر پیتر کروچ 

 

 

 

 

 

همسر یا دوست دختر میشائیل بالاک  

 

 

 

 

 

 

وین رونی و دوست دخترش 

 

 

 

 

 

 

دیوید ترزگه با دوست دخترش  

 

 

 

 

 

 

نامزد لوئیز فیگو

 

 

 

 

 

دل پیرو با دوست دخترش 

 

 

 

 

 

 

 

همسر مایکل اوون 

 

 

 

 

 

دوست دختر جان لوئیجی بوفون