˙·▪●ღ جدیدترین ها ღ●▪·˙

گروه اینترنتی منصور قیامت

˙·▪●ღ جدیدترین ها ღ●▪·˙

گروه اینترنتی منصور قیامت

تصویری از ارتباط مرجعیت با تمام اقشار مردم

آیت الله سبحانی در حال احوالپرسی از یک زحمتکش

تصاویر ناب از هنرمندان سینما

نیوشا ضیغمی در نشست خبری فیلم « گناه من » - سینما فلسطین - 21 بهمن 1385  - بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر 

http://www.cinetmag.com/gallery/shame_aroosi/Shame_Aroosi_03.jpg

در جشنواره لوکارنو - سوییس - نیکی کریمی


 

همایون ارشادی، لیلا حاتمی و علی مصفا در جشنواره فیلم کارلوویواری - کارلوویواری

  

  

 - ماهایا پطروسیان


http://iranbazigar.com/images/newsfa/Image_store_Folder/large/20070702175220parkvey.jpg


افسانه چهره آزاد در نشست خبری فیلم « گناه من » - سینما فلسطین - 21 بهمن 1385  - بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر


 افسانه چهره آزاد

 
 

نیوشا ضیغمی در نشست خبری فیلم « اخراجی ها » - سینما فلسطین - 20 بهمن 1385   - بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر

    نیوشا ضیغمی

سپیده عبدالوهاب - برنده سیمرغ بلورین بهترین تدوینگر برای فیلم « خون بازی » - تالار وحدت - یکشنبه 22 بهمن 1385 - بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر


   سپیده عبدالوهاب
The image “http://iranactor.com/CINEMA/24fajr/Neshast/7/Havoo/Havoo_09.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

رعنا آزادی ور در نشست خبری فیلم « پارک وی » - 19 بهمن 1385 - سینما فلسطین    - بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر


 

رعنا آزادی ور در نشست خبری فیلم « پارک وی » - 19 بهمن 1385 - سینما فلسطین    - بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر

  

ترانه علیدوستی - جشنواره لوکارنوی سوییس - 2006


 - افسانه چهره آزاد

 http://i1.tinypic.com/mjwox1.jpg

http://www.cinemaema.com/parameters/cinemaema/images/albums/golzar/Mrezagolzar_1.sized.jpg

http://www.iranactor.com/kamarehe/images/hadis/hadis-new-1.jpg
Image and video hosting by TinyPic 

نام: هدیه تهرانی مهناز افشار

 

http://www.cinetmag.com/hemayat/Hemayat_10.jpg


gharibiyan.jpg

 

باران کوثری (برنده تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن برای بازی در فیلم « خون بازی ») - 20 شهریور 1386 - کاخ موزه سعدآباد - یازدهمین جشن خانه سینما

  

هانیه توسلی، ... ، پانته آ بهرام، جمشید مشایخی، حسن پورشیرازی، حمید جبلی و پرویز پرستویی در حال اجرای سرود « ای ایران » - 20 شهریور 1386 - کاخ موزه سعدآباد - یازدهمین جشن خانه سینما



http://www.tehrandata.com/Movie/Descktop/saba-kamali.jpg

شایعات مربوط به فیلم بهنوش بختیاری

پس از ماجرای پر سر و صدای خانم زهرا امیر ابراهیمی ، اخیرا شایعاتی در مورد انتشار " فیلم بهنوش بختیاری " به گوش میرسه . خوب من میخوام خیالتون رو راحت کنم و یه توضیحی در مورد این فیلم که ازش حرف میزنن بدم ، اولا این فیلم مربوط به چیزی حدود 2 سال پیشه ، ثانیا س.کسی نیست ، پس س.کسی بودن فیلم منتفی هستش ، ثالثا رقص هستش نه س.کس … پس اونایی که به شایعه علاقه دارن به جای " فیلم س.کسی بهنوش بختیاری " باید بنویسن " فیلم رقص بهنوش بختیاری " یا " بهنوش بختیاری در پارتی " ، رابعا این فیلمی که الان دست مردمه به هیچ وجه کیفیتی نداره ، خامسا دلیل اینکه این فیلم بعد از 2 سال سر و صدا کرده همین قضیه خانم امیر ابراهیمی هستش ، چون این فیلمه خودش نمی تونست شایعه درست کنه و چهره ی این هنرمند رو تخریب کنه ، چون هم کیفیت و وضوحی توی تصویر نیست و هم اینکه توی فیلم از جلوه های خاصی مثل نور پردازی و گاز و دود و از این چیزا هستش … البته شاید توی پارتی ها از این چراغ های گردون بزارن ولی دیگه دود و این چیزا که به راه نمی اندازن ..

در ضمن این آدرس سایت شخصی خانم بختیاری:

www.behnoushbakhtiary.com

یک روز در رستوران احمدرضا عابدزاده!

یک روز در رستوران احمد عابدزاده

ستاره شدن سخت است اما نه به سختی درخشیدن و جاودان ماندن در یادها.
دنیای امروز پر از مردمانی است که بر حسب کار، حرفه و هنر خود ستاره هستند اما بسیاری از این ستارگان دیری نمی‌پاید که افول می‌کنند و تمام می‌شوند و دیگر هیچ. گویی که هرگز درخشان نبوده‌اند اما در این میان هستند کسانی که همواره می‌‌مانند حتی اگر روزگاری چند، گذشته باشد و در جایگاه پیشین خود نباشند. ورزش به طور اعم و فوتبال به طور اخص عرصه‌ای است برای ستاره‌سازی یا قهرمان‌پروری اما عده کمی از این قهرمانان راه ماندگاری را می‌یابند.عده‌ای قهرمانان پوشالی عرصه مستطیل سبز و قهرمانان یکه‌تاز میدان شایعه وحاشیه‌سازی می‌‌شوند که خود را برای بودن در تیتر مطبوعات به آب و آتش می‌زنند تا بودنشان را ثابت کنند اما نمی‌‌دانند در دل مردم جا گرفتن مانند زیبارویی است که وصالش به این راحتی‌ها میسر نمی‌شود. چند صباحی هم خوش بر صفحه اول و تیترهای اصلی می‌نشینند به گمان این‌که معروف هستند و مشهور و محبوب، اما دریغ که شهرت و محبوبیت هیچ‌گاه مترادف یکدیگر نیستند. آنها تا زمانی که بازی می‌کنند و حاشیه می‌سازند و آتش شایعات شکل گرفته پیرامون خود را شعله‌‌ور می‌کنند

 

معروف هستند و به محض این‌که پایشان دیگر یارای دویدن، بازی و هنرنمایی نداشت از صحنه کنار می‌روند، البته در این میان هستند قهرمانانی که سر به تو دارند و اهل هیچ یک از انواعی که برشمردیم نیستند و با این همه با مردم زلفی هم گره نزده‌اند و اما می‌ماند آن نوادری که ذکرشان ابتدای مقال رفت. قهرمانانی پهلوان‌منش که راه را از بیراه تمیز داده‌اند و در هشتی قلب مردم نشسته‌اند. آنهایی که حتی پس از اتمام دوران قهرمانی از قلب مردم جدا نشده‌اند و یادشان به تاریخ و شاید هم فراموشی سپرده نشده.


گویا عده‌ای هستند که برای محبوبیت و شهرتشان تاریخ انقضایی لحاظ نشده و بحث امروز و گپ و گفتگوی این شماره مجله اختصاص دارد به یکی از همین‌ها که خوب می‌شناسیمش. صحبت از احمدرضا عابدزاده است. او که عهد کرده بود از لبخندش پلی بزند به دل مردم و از بازیش حماسه‌ای بسازد برای همیشه ماندن در تاریخچه فوتبال این مرز و بوم. او که حتی در سخت‌ترین و ناامیدانه‌ترین لحظات بازی‌های حساس لبخندش را فراموش نمی‌کرد به ما دلگرمی می‌داد به این‌که در اوج ناامیدی هم امید هست.

حتی اگر بخواهیم هم فراموشمان نمی‌شود لحظاتی را که برایمان ساخت البته به همراه سایر بازیکنان ایران. مگر می‌توان از یاد برد دقایقی را که برای گل نشدن توپ‌هایی که مهاجمان ژاپن بر دروازه‌اش می‌ریختند بارها و بارها بی‌هیچ شائبه بدنش را بر تیرهای دروازه کوبید. استرالیا را چه؟ فراموش می‌شود؟ به یاد داریم که ویرا بعد از بازی با استرالیا گفت: در بازی با استرالیا لطف الهی در دستان چسبناک عابدزاده نمایان شد و به راستی چنین بود. چقدر شنیدم که می‌گفتند عابدزاده به تنهایی یک تیم است. درون دروازه بود و دلگرمی مدافعان، روحیه‌دهنده مهاجمان و همه مردمی که چشمانشان به درخشش او دوخته شده بود و قهرمان مگر می‌توانست جز خواسته آنها کاری کند. او حتی در شرایط سخت هم باید یک قهرمان می‌ماند؛ قهرمانی که مدام از هر سو تشویق می‌شود چاره‌ای جز مبارزه ندارد حتی اگر میدان سنگین باشد و حریف قدر. او قهرمان است قهرمان حتی در روزهای ابری و غبارآلود هم قهرمان است و او همیشه چنان می‌کرد که انتظار می‌رفت.دوران قهرمانی‌اش تمام شد مثل همه دیگرانی که روزی ستاره میدان‌ها بودند و روزهایی دیگر به محاق می‌رفتند. خبر خداحافظی‌اش از میادین فوتبال بازتاب خوبی نداشت ورزشگاه آزادی برای این‌که عقاب از رفتنش پشیمان شود و باز هم بر دروازه بال بگشاید بارها مملو از صدای جمعیتی بود که می‌گفتند عقاب آسیا نرو بمون پیش هوادارات، احمدرضا عابدزاده،اگرچه چند بار تاریخ خداحافظی‌اش تغییر کرد اما سرانجام یک روز او خداحافظی کرد تا مردم باور کنند گاهی واقعیت با آنچه که ما می‌خواهیم تفاوت دارد و تلخی‌اش را به ما می‌چشاند.
او خداحافظی کرد از فوتبال، اما از دل مردم هرگز. پس از او دروازه‌بانان دیگری برای ستاره شدن راه سخت‌تری را باید می‌رفتند چون محک تجربه‌شان بس سنگین بود. مردم دروازه‌بانان را با او مقایسه می‌کنند و با کوچکترین اشتباه یا لغزشی آه از نهادشان بر می‌خیزد که هیچ کس عابدزاده نمی‌شود و البته هنوز هم هیچ کس عابدزاده نشده و این هرگز بدین معنا نخواهد بود که پس از او هیچ دروازه‌بان خوبی نیامده یا نخواهد آمد.او زمانی هم که در بستر بیماری افتاد بیماری‌اش را هیچ کس تاب تحمل نداشت مگر نه این‌که عادت کرده بودیم همواره و همیشه قهرمانمان را با لبخندی دلگرم‌کننده و با صلابت ببینیم و مردمی که بسیار با افتخارآفرینی‌اش و حماسه‌سازی‌اش خندیده بودند. به یکباره همه برای او چشمشان به اشک نشست و آنقدر از ته دل و صادقانه از حضرت باری تعالی سلامتی‌اش را خواستند که او دوباره برخاست و این برای او پاداش تمام زحماتی بود که صادقانه کشید، با تمام توانش به بهای استخوان‌هایی که در پایش خرد شده بود، پهلویی که بارها بر تیر دروازه‌ها بوسه زده بود و دستانی که همواره با به آغوش کشیدن توپ‌ها شادی را مهمان قلب‌ها می‌کرد و اما لبخندش که همیشه پیام‌آور شادی و سرور بود.چندی است که این قهرمان باز هم با مردم است اما در ساحتی دیگر، نه در فوتبال بلکه در رستورانی در خیابان دکتر شریعتی که خود با همان لبخند آشنا و مهربان پذیرای مردم است مردمی که هنوز هم دوستش دارند و اکثر مواقع غذا را بهانه خوبی می‌دانند برای این‌که در کنارش مرور کنند لحظاتی را که او به آنها هدیه کرد. شبی در فست‌فود عابدزاده با او به مصاحبه نشستیم، از فوتبال تا به اینجایی که بود سخن گفتیم. پیشتر در زمان اردوی تیم در هتل یا سر تمرین با او گفتگو کرده بودیم. او همان بود با پختگی بیشتر که البته ارمغان گذر زمان است و فراغت بیشتر برای پاسخگویی که هدیه دوری از اردوهای پی در پی فوتبال است و لبخندش همان که می‌شناختیم. آنچه پیش رویتان قرار گرفته ماحصل گپ و گفت ما با احمدرضا عابدزاده 24 ساله پدر یک دختر وپسراست.

بحث را از شرایط  کنونی آغاز می‌کنیم اقدام  شما به راه‌اندازی یک رستوران از فوتبال تا فست‌فود به غیر از حرف اول هر دو کلمه (ف) اشتراک دیگری ندارند چرا سراغ این کارآمدید؟

عابدزاده: بعد از اتمام فوتبال دنبال انجام یک کار ساده بودم و تصمیم گرفتم که سراغ این کار بیایم. با چندین نفر هم در این مورد صحبت و مشورت کردم که کامل در جریان چند و چون کار قرار بگیرم. نوع غذا درست کردن و مسائل دیگری که لازم است را در نظر گرفتم و این کار را آغاز کردم.

 خیلی از فوتبالیست‌ها در دوران قهرمانی یا بعد از آن به کار دیگری نیز در کنار مشغولیت فوتبال پرداخته یا می‌پردازند اما اکثر آنها بیشتر از این‌که در شغل جدید کار کنند از اسمشان استفاده می‌کنند و

خودشان هرازگاهی حضور دارند اما شما خیلی در اینجا فعال هستید و حساس به کار. چرا؟

عابدزاده: چون وقتی قرار بر این است که کاری انجام شود باید کامل صورت پذیرد. بله هزار جور می‌شود از اسم استفاده کرد اما من این کار را انتخاب کردم و اینجا متعلق به خودم است بنابراین باید به بهترین شکل کارها انجام شود به خاطر همین موضوع روی کارم بسیار حساسم. مردم به خاطر نام من به این رستوران می‌‌آیند، تصور کنید که غذای بد به آنان بدهم، آن وقت چه می‌شود.

 شما در بازی هم خیلی جدی بودید با تمام وجود فوتبال بازی می‌کردید

و الان هم در این کار جدیت دارید این طور جدی بودن در فوتبال امروز که پول مدارشده چه جایگاهی دارد؟

عابدزاده: من اعتقاد دارم که انسان هر کاری را انتخاب می‌کند و انجام می‌دهد باید با تمام توانش برای کارش مایه بگذارد و با جدیت به آن بپردازد حالا نوع کار فرقی نمی‌کند چه فوتبال و چه غیر از آن. من معتقدم که اشکالی ندارد این‌که به یک بازیکن پول خوب بدهیم مهم این است که از او بخواهیم و او خودش هم تلاش کند در ازای آن پول کار انجام دهد. این‌که 300 میلیون تومان با یک بازیکن قرارداد ببندیم بد نیست به شرطی که آن بازیکن وقتی به خانه و ماشین دلخواهش رسید کار کند و اگر نکرد سیستمی حاکم باشد که از مبلغ قرارداد کم شود و در ازای پاسخ نگرفتن مطلوب جریمه شود دیگر این اتفاقات نخواهد افتاد. من اگر یکی از کسانی که اینجا مشغول کارند کارشان را خوب انجام ندهند جریمه می‌‌کنم در فوتبال هم همینطوره من اگر مدیرعامل باشگاهی بودم بهترین بازیکنان را دعوت می‌‌کردم و با آنها قرارداد می‌‌بستم و بهشون می‌‌گفتم پول خوب بهتون می‌‌دم اما اگر بداخلاق باشی و تو فوتبال رفتار مناسب نداشته باشی و اخطارهای بی‌‌جا برای بدرفتاری بگیری درصدی از پولت کم می‌‌شه، قرارداد رو اینطوری می‌‌بستم و کاری می‌‌کردم که فوتبالیست درکنار فوتبال خوب بازی کردن، اخلاق و رفتارش هم خوب باشد و کارش را کامل و به نحواحسن و با جدیت انجام دهد. من در این رستوران هم پول خوب به عنوان حقوق به بچه‌ها می‌‌دم اما در کنارش به بقیه مسائل هم توجه می‌‌کنم. اگر کسی کارش را خوب انجام نده و من ببینم که مثلا با دستکش کارش را انجام نمی‌‌ده یا پیشبند نبسته یا رفتارش مناسب نیست، مبلغی از حقوقش کم می‌‌کنم.

: این توقعات واقعاغیر از این‌که دغدغهشماست در فوتبال ما وجود دارد یا خیر؟

عابدزاده: زیاد نه، فکر می‌‌کنم که از بین رفته. دیگر زیاد به این مسائل توجهی نمی‌‌شود. چون بازیکنان به راحتی با یک قرارداد یک BMW می‌‌گیرند و سریع به همه‌چیز می‌‌رسند و دیگر کاری به این کارها ندارند، متاسفانه باشگاه‌ها هم کاری نمی‌‌کنند.

 شما که مدرک مربیگری A آسیا دارید به خاطر همین مسائل موجود در فوتبال است که به‌طور

جدی دنبال مربیگری نمی‌‌روید؟

عابدزاده: متاسفانه همین مسئله کار کردن را در فوتبال سخت می‌‌کند. من هم می‌‌خواهم و دوست دارم که کاری برای فوتبال انجام دهم و به سهم خودم کمکی کنم اما به تنهایی که نمی‌‌توان راه به جایی برد من دوست دارم که با چند نفر هم صحبت کنم و چند تا همفکر و هم راه هم پیدا نمایم تا با کمک هم به اندازه خودمان کاری در فوتبال انجام دهیم و انشاءا... مفید واقع شویم اما کی و کجا مشخص نیست.

 برخی اعتقاد دارند هر چند سالی یک دروازه‌بان

شاخص در فوتبال ما چهره می‌‌شود و خوب کار می‌‌کند و

بعد از آن دوباره فوتبال ما مشکل دروازه‌بانی پیدا می‌‌کند.

بعد از حجازی، شما شاخص‌ترین چهره دروازه‌بانی

بودید که از ایشان هم جلوتررفتید و بعد از شما هرازگاهی

یک دروازه‌بان، خوب کار کرد اما این خوب بودن استمرار

نیافت.شما فکر می‌‌کنید ما عابدزاده‌ای دیگر در فوتبال ایران خواهیم داشت؟


عابدزاده: من در مورد این موضوع که گفتید هر چند سال یک دروازه‌بان خوب پیدا می‌‌شود، نمی‌‌توانم نظر بدهم چون چیزی قابل پیش‌بینی نیست یعنی نمی‌‌توان قاطع عنوان کرد که چون چند سال باید بگذرد که یک دروازه‌بان خوب پیدا شود، پس ما تا چند سال دیگر دروازه‌بان خوب در تیم نخواهیم داشت. در مورد آقای حجازی هم باید بگویم که کار ایشان بهتر از من بود، ایشان دروازه‌بان بزرگی بودند.

 یک خصوصیت منحصربه‌فرد شما این بود که برای تیم صرفا یک دروازه‌بان نبودید بلکه یک روحیه‌دهنده بسیار خوب وکمک عالی برای مدافعان بودید و ضریب اطمینان مدافعان را بالا می‌‌بردید.


عابدزاده: در مورد روحیه دادن و این مسائل باید بگویم که بعضی چیزها ذاتی است. این به خوب دیدن و تمرکز همچنین عادت به دقت در دیدن برمی‌گردد. من وارد استادیوم که می‌‌شدم، همه‌چیز را کنترل می‌‌کردم و زیرنظر داشتم، حتی حواسم به هوادارانی که در قسمت‌های مختلف ورزشگاه نشسته بودند، به موقعیتی که مهاجمان در آن قرار داشتند، به مدافعان تیم خودمان، به مهاجمان حریف و به شرایطی که پیش می‌‌آمد و تیم نیاز به روحیه داشت، هم بود.

 شما در سیزده دربی حضور داشتید. گاه با لباس استقلال و گاه با لباس پرسپولیس. چراهر تیمی که شما در آن حاضر بودید بازنده نشد؟

عابدزاده: خب قطعا دلیل خاصی وجود ندارد. اتفاقی این‌گونه شده. فقط همین قدر می‌‌دانم هرجا که بودم، نهایت تلاشم را برای این‌که تیم موفق شود و بازنده از میدان خارج نشود، انجام می‌‌دادم و خدا را شکر موفق هم می‌‌شدم. سهم من همین تلاش بود.

 دو رقیب سنتی پرسپولیس و استقلال سال‌هاست که با هم کری دارند و هر از

چندگاهی وقتی بازیکنی از این تیم به تیم مقابل منتقل می‌‌شود و

هواداران تیم قبلی آن بازیکن را مورد غضب قرار می‌‌دهند اما شما از استقلال به

پرسپولیس رفتید و در یک دربی همزمان از سوی هواداران دو تیم تشویق

شدید. چرا این قانون در مورد شما اعمال نشد؟

عابدزاده: سعی می‌‌کردم حتی اگر اعتراض و گلایه‌ای بود، پیشقدم شوم و از دل هواداران درآورم. سریع به سمت هواداران می‌‌رفتم و با دست زدن و پایین آوردن سر، ارادتم را به آنها نشان می‌‌دادم. همین مسئله باعث می‌‌شد که مورد مهر آنان قرار بگیرم. من مردم را واقعا دوست دارم، برای همه هواداران احترام قائلم و همیشه با احترام و تعظیم به سمت هواداران می‌‌رفتم و باعث می‌‌شدم که کدورتی به دل نگیرند.

 فوتبال سختی زیادی دارد؛ دوری از خانواده و هزاران مشکل دیگر. اصولا آدم وقتی تجربه سختی داشته باشد، دوست ندارد

عزیزترین فرد زندگی‌اش هم با همان سختی مواجه شود مگر این‌که در کنار آن سختی، جاذبه‌ای وجود داشته باشد که مشکلات

را تحت‌الشعاع خود قرار دهد. فوتبال برای شما چنین جاذبه‌ای داشت که امیر هم وارد آن شد و الان در منچسترانگلیس دور از شما

روزگار می‌‌گذراند؟

عابدزاده: من همه‌چیز را برای امیر توضیح دادم و می‌‌دهم. همه مسائل را برایش شرح دادم اما در نهایت اوست که باید انتخاب کند و سره را از ناسره تشخیص دهد. من انتخاب را به خودش واگذار کردم، او باید دارای تجربه می‌‌شد. خودش باید می‌‌رفت و دنیا را با تمام امکانات و شرایط ویژه‌اش می‌‌دید تا به این نتیجه برسد که هیچ جا ایران نمی‌‌شود و من این وضعیت را سپری کردم، سفرهای زیادی رفتم، امکانات زیاد کشورهای دیگر را دیدم و به این نتیجه رسیدم که به این کشور تعلق خاطر دارم و هیچ جا ایران نمی‌‌شود و می‌‌خواهم همین جا بمانم. امیر را هم فرستادم تا برود و از امکانات خوب آنجا استفاده کند، دوری را تحمل کند، درس بخواند و فوتبال یاد بگیرد و با تجربه‌ای که به دست می‌‌آورد، برای زندگی آینده‌اش تصمیم بگیرد. من همه‌چیز را به او گفتم و در پایان او خود انتخابگر است.

 امیر عابدزاده، احمدرضای دیگری خواهد شد؟

عابدزاده: نمی‌‌توان با قاطعیت گفت که این‌گونه می‌‌شود. بستگی به خودش دارد، باید بسیار تلاش کند تا موفق شود و من فقط می‌‌توانم به اندازه وسعم به او کمک کنم.

 راجع به جاذبه فوتبال آنجا نگفتید. جاذبه‌اش بیشتر از سختی‌اش بود؟

عابدزاده: نه اصلا، اما امیر خودش دوست داشت و من مخالفت نکردم. او باید می‌‌رفت چون فکر می‌‌کرد اینطوری موفق می‌‌شود. به او یاد دادم برای چیزی که دوست دارد، باید تلاش کند.

 جایی نوشته بود که شما بعداز گذراندن دوره بیماری‌تان،به یک مردم‌دار مطلق بدل

شده‌اید.این را قبول دارید؟


عابدزاده: من همیشه سعی کرده‌ام مردم‌دار باشم، فقط در برهه‌های مختلف شکل و شمایل آن تغییر کرده و مردم این را متوجه می‌‌شوند. مردم می‌‌دانند و می‌‌فهمند ارادت کسی را که زمان بازی با تمام وجودش تلاش می‌‌کند و از جان مایه می‌‌گذارد و برای آنها بازی می‌‌کند به خاطر آنها و تیم‌ملی است. بعد از آن هم به فراخور سعی کرده‌ام که با مردم باشم و در کنار آنها. الان فرصت بیشتری دست می‌‌دهد برای این‌که با آنها صحبت کنم. زمانی که بازی می‌‌کردم، برای این‌که آنها را خوشحال کنم، تلاش می‌‌کردم. وقتی هم که بیمار شدم، آنها با همه وجود برای من دعا کردند و خدا هم به خاطر همین اخلاص و صمیمیت و از ته دل خواستن، جواب دعای آنها را داد. زمانی که مردم به رستوران من می آیند همچنان بامهربانی برخورد می‌کنند

 رفتار شما بهتر از قبل شده؟

عابدزاده: خب هر انسانی با گذر زمان پخته‌تر و افتاده‌تر می‌‌شود. این طبیعی است که انسان‌ها باگذر زمان عوض شوند. سن که بالاتر می‌رود، حرف زدن، رفتار، فکر کردن و... تغییر می‌‌کند.

 از این تجربه‌ها چقدر با امیر حرف می‌‌زنید که می‌‌خواهد جا پای پدربگذارد؟

عابدزاده: او تا به این سن برسد و این تجربه‌ها را بگذراند، سال‌های زیادی را باید سپری کند اما من همه اینها را برای او شرح داده‌ام و همواره به او یادآوری می‌‌کنم که با مردم و برای مردم و در بین آنها باش، در حالی که همواره به مردم احترام می‌‌گذاری.

 اسطوره دست‌نیافتنی شما؟

عابدزاده: هارالدتونی شوماخر دروازه‌بان تیم ملی آلمان در دهه هشتاد میلادی.

 و در ایران؟

عابدزاده: پروین و مرحوم دهداری را خیلی دوست دارم؛ هم از نظر فنی و هم اخلاقی.

 و در پایان بحثی که با رستوران‌تان شروع شد، با همین موضوع هم تمام کنیم.

شعبه دیگری ندارید یا قصد ندارید شعبه دیگری هم داشته باشید؟

عابدزاده:قبلا در اصفهان شعبه دیگری بود که بنا به دلایلی جمع شد اما چرا نمایندگی خواهیم داشت.

زمانی که احمدرضا عابدزاده در بستر بیماری بود، مادری مانند همه مادران دیگر نگران فرزندش بود. او جلوی در بیمارستان کسری با همه مردم برای به دست آوردن سلامتی دوباره جگرگوشه‌اش دعا می‌‌کرد. مادری که در صحبت با ما می‌‌گفت از او راضی است و دعای خیرش همیشه همراه احمدرضا خواهد بود.

حالا مادر احمدرضا عابدزاده به دیار باقی شتافته اما دعای مادر همیشه با پسر خواهد بود؛ چه در زمان حیات و چه در زمان ممات. این عکس یادگاری است از آن مادر فداکار در آن ایام. روحش شاد و یادش گرامی باد.
 
محبوبه نصیری
مجله خانواده سبز.

دختر خاتمی با برادر زاده کمال خرازی ازدواج کرد - عکس

نرگس ، دختر کوچک سید محمد خاتمی هفته گذشته به عقد برادر زاده کمال خرازی ، وزیر امور خارجه دولت پدر درآمد .
در جشنی که جمعه گذشته به این مناسبت در منطقه نیاوران تهران و تحت تدابیر شدید امنیتی برگزار شد ، بیش از هزار مهمان از مقامات بلند پایه دولت سابق حضور داشتند .

عکس دختر خاتمی - نرگس و عماد خاتمی

نرگس و عماد-فرزندان خاتمی

دختر کوچک خاتمی که متولد ۱۳۶۰ می باشد ، به تازگی از اروپا بازگشته است.

گفتنی است سید محمد خاتمی سه فرزند به نامهای لیلا، نرگس و عماد الدین دارد، لیلا خاتمی که فارغ التحصیل رشته ریاضی محض دانشگاه شریف است به همراه همسرش در ایتالیا زندگی می کند.

حسین رضا زاده در حال تبلیغ املاک رابینسون دبی در ماهواره

این تبلیغ هر روز از شبکه مهاجر و شبکه های دیگر ماهواره پخش می شود
حسین رضازاده تبلیغات در شبکه مهاجر

حسین رضا زاده

عکس حسین رضا زاده

.

دغدغه های معیشتی و دفاع رضازاده از حضورش در تیزرهای تبلیغاتی

حتی با وجود اینکه سازمان تربیت بدنی در روزهای ابتدایی سال جدید با انتشار ابلاغیه تند و تیزی حضور قهرمانان ورزشی در تبلیغات تلویزیونی را ممنوع کرد، هنوز هم تبلیغ تلویزیونی یک مشاور املاک با حضور حسین رضازاده به نوبت از شبکه های ماهواره یی پخش می شود؛ تبلیغی که در آن جهان پهلوان رضازاده پس از حضور در دفتر این مشاور املاک و یک گپ دوستانه و البته کمی قدم زدن برای حلاجی قضیه، بالاخره روبه روی دوربین می نشیند و تمام هموطنان خودش را به سرمایه گذاری در این مشاور املاک ترغیب می کند. به هر حال پس از بازخورد نه چندان جالبی که پس از پخش تصاویر این آگهی تلویزیونی بین مردم به وجود آمد، سازمان تربیت بدنی هم با انتشار آن ابلاغیه غیرمستقیم مخالفت خود را با آن اتفاق بروز داد. ولی با این اتفاقات رضازاده نه تنها از کار خودش عقب نشینی نکرد که حتی در اردوی تیم ملی وزنه برداری در کمپ تیم ملی تی شرت هایی می پوشید که نام مشاوران املاک روی آن حک شده بود. او برای این حرکت توجیه خودش را دارد؛ «من در آخرین سال های ورزش حرفه یی هستم. این حق من است که بتوانم برای زندگی آینده ام درآمدزایی کنم. من تا چند سال پیش یک آپارتمان هم در تهران نداشتم. درآمد من را با فوتبالیست ها مقایسه می کنند. من بیشتر باعث افتخار شدم یا آنها؟ من بیشتر زحمت می کشم یا آنها؟ در روز ده ها تن وزنه را بالای سر می برم.» البته حسین رضازاده در وضعیتی بحث معیشتی خودش را برای این کار پیش می کشد که دیگر همه می دانند او در چند سال گذشته بیشترین میزان پاداش در میان ورزشکاران ایرانی را از سازمان تربیت بدنی گرفته. هرچند که گویا او در قبال این تبلیغ تلویزیونی اصلاً پولی از مشاوران املاک مستقر در دوبی نگرفته و به جای وجه نقد مدیران این بنگاه ملکی یک ویلای مشرف به ساحل خلیج فارس را به او هدیه کرده اند. رضازاده اضافه می کند؛ «من در آخرین سال های ورزش قهرمانی ام هستم. هنوز پاداش قهرمانی در بازی های آسیایی دوحه را نگرفتم. اصلاً مگر من چقدر پاداش گرفتم که نباید از راه تبلیغات درآمدزایی کنم. آنها که ناراحتند من را با نعیم سلیمان اوغلو و جابر سالم مقایسه کنند که هر دو کشورشان را رها کردند و برای کشور دیگری وزنه زدند. الان سلیمان اوغلو در ترکیه هتل و فروشگاه های زنجیره یی دارد. جابر سالم هم پس از مدال نقره بازی های آسیایی دوحه ۲۰۰ میلیون پاداش دریافت کرد. اما من هنوز ۲۵ میلیون پاداشم را نگرفتم. بعضی ها در این وضعیت من را با تختی مقایسه می کنند و با این مقایسه می خواهند من را خراب کنند. این کار اصلاً درست نیست.» هرچند نباید فراموش کرد اعتراض به این کار رضازاده به «ذات» حرکت او نیست و به «انتخاب» او برای درآمدزایی برمی گردد. او برای اولین بار نیست که در تبلیغات شرکت و از این راه درآمدزایی می کند. رضازاده پیش از این در بیلبوردهای تبلیغاتی یک شرکت تولیدی آب معدنی، یک کارخانه سازنده کامیونت سنگین و البته یک کارخانه سازنده روغن موتور شرکت کرده بود و کسی هم اعتراضی به آن نداشت. ولی این مرتبه اتفاقی که باعث شده اعتراض نسبت به قهرمان وزنه برداری ایران بالا بگیرد حرکت تبلیغاتی او به نفع بنگاه املاکی در امارات است. او با جملاتی که در تیزر تلویزیونی این بنگاه بر زبان می آورد، هموطنان خود را به سرمایه گذاری در امارات متحده عربی تشویق می کند؛ کاری که به صورت مستقیم به اقتصاد ایران ضربه می زند و حتی اقتصاددانان هم در چند سال گذشته نسبت به آن هشدار دادند. بخش دیگر داستان برمی گردد به کیفیت نازل تیزر تلویزیونی این تبلیغ که اصلاً در شأن قهرمان دو دوره مسابقات المپیک نیست و البته جایگاه پخش این تیزرها. البته پخش این تصاویر از شبکه های لس آنجلسی ماهواره از سوی خود رضازاده چندان موضوع عجیبی نیست؛ «فکر نمی کنم در دنیای ورزش حرفه یی این مساله خلاف عرف باشد. شما می توانید درآمد سالیانه قهرمانان ورزشی دنیا را حساب کنید. این جزیی از دنیای ورزش حرفه یی است. من توقع ندارم روزنامه نگاران این طور با من رفتار کنند. من در این تبلیغ نه کار غیرقانونی کردم، نه آن شبکه های ماهواره یی غیرقانونی هستند و نه آن شرکتی که من با آن فعالیت کردم. این شرکت تابع قوانین جمهوری اسلامی است. از سوی دیگر موضوعاتی که در مورد خارج شدن سرمایه از کشور هم پیش می کشند اصلاً صحت ندارد.» به هر حال پس از این اتفاق حساسیت مردم ایران نسبت به رضازاده بیش از پیش اثبات شد وگرنه در تیزر دیگری که حتی زودتر از تیزر تبلیغاتی رضازاده از شبکه های ماهواره یی پخش شد، ناصر حجازی، مهرداد میناوند و آتیلا حجازی هم در کاری مشابه یک مشاور املاک دیگر دوبی را تبلیغ کرده بودند. اما از آنجایی که هیچ یک از این سه تن یک چهره ملی به حساب نمی آمدند، آن کار واکنشی را در بین مردم به وجود نیاورد. ولی بحث رضازاده داستان دیگری است. او که در سال های گذشته حتی به پیشنهاد ۱۰ میلیون دلاری فدراسیون وزنه برداری قطر برای قبول کردن تابعیت این کشور جواب منفی داده بود، نمی تواند با توجیه تامین آینده خودش در تیزرهای تبلیغاتی دور از شأن و سطح پایین و البته نه چندان موجه شرکت کند.

مصاحبه خواندنی با زنی که به صورت داریوش(خواننده) اسید پاشید

زن اسید پاش به صورت داریوش داریوش اسید

مطلب از یک مجله قدیمی قبل از انقلاب: مریم زنی که با اسیدپاشی بصورت داریوش جنجال زیادی آفرید این روزها با آزادی از زندان در خیابانهای تهران گل می فروشد تا با عوایدش از داریوش انتقام بگیرد .اورا با چهره ای خسته در میدان ولیعهد دیدیم .

دلش نمی خواست کسی بشناسدش ،وقتی پای درد دلش نشستیم گفت :تازه از زندان آزاد شده ام .بعد از آن سروصدا و ماجرای دردناک دیگر چیزی برایم نمانده است .نه احساسی …نه عشقی ونه هیجانی ..ازخودم عقم گرفته است …چه بلایی سرم آمده که با آن همه محبت و عاطفه تمام روحم وقلبم سرشار از نفرت و کینه شده ؟

دیگر نه به آینده چشم دوخته ام ونه به بچه هایم که زمانی همه چیز زندگیم بودند .من که زمانی زن ثروتمندی بودم تمام دارائی ام را بپای داریوش و عشق دروغین او ریختم .مراگول زد .

هرچه خواست برایش مهیا کردم ،اما زمانی که از مال دنیا تهی شدم . به نابودی ام کشانید،به همه چیزپشت پا زد و رفت .وقتی می دیدم دلش مثل یک کاروانسراست وهمه کس را براحتی می پذیرد .تمتم وجودم سرشار از نفرت می شد .وبه این خاطر بود که آن نقشه شوم را درباره اش کشیدم . با خود گفتم هیچکس به اندازه من خواهان او نیست .

بگذار چهره اش را طوری بسوزانم که دیگر هیچ زنی به قیافه اش چشم ندوزد .آن زمان ثابت خواهم کرد که فقط من عاشق واقعی او هستم !اماآنطورکه باید نتوانستم نقشه ام را اجرا کنم .وقتی روی سن می خواند ومن با گیلاسی پر از اسید بطرفش رفتم به چهره ام لبخند زد .

ولی من می لرزیدم .مردد بودم که چکنم ؟ چشمانم بخوبی چهره اش را نمی دید .هراس داشت مرا می کشت .باین خاطر نتوانستم نقشه ام را خوب پیاده کنم .دستم تکان خورد میکروفن روی زمین افتاد و خودش هم …جیغ و داد مردم توی گوشم پیچید واین تازه آغاز ماجرا بود .

وقتی توی روزنامه ها می خوندم که صورتش زیاد آسیب ندیده است دلم درد می گرفت و توی گوشه خلوت زندان به حال و روز خودم گریه می کردم .دوران زندان من با وجود طولانی بودنش بلاخره به آخر رسید .من در تمام طول این مدت فقط به یک چیز می اندیشیدم .

-بلاخره باید انتقام بگیرم الان هم که با شما حرف بزنم روی قولم هستم .شنیده ام روابط او و گوگوش نیز به سردی گرائیده و آنها مدتیست که جدا از همند .من برای رسیدن به هدفم به هر کاری دست خواهم زد .این روزها درخیابانها و پارکها گل می فروشم تا شاید از عوایدش بتوانم از او انتقام بگیرم .من پای بند قول و قرار خودم هستم خبرش به گوشتان خواهد رسید .

تاریخ و محل تولد هنرمندان معروف ایرانی

باعرض سلام خدمت کاربران فضول  که علاقه دارند سن وسال و محل تولد بعضی بازیگران را بدانند امیدوارم از این مطلب خوششان بیاید.

برزو ارجمند 1354/1/7 مشهد

ساناز سماواتی 1350/1/8 تهران

سارا خویینی ها 1353/1/1

خشایار اعتمادی 1350/1/11 تهران

ژاله صامتی 1351/1/14 تهران

پوران درخشنده 1350/1/8 تهران

بیتا فرهی 1337/1/1 تهران

رامبد شکرآبی 1351/1/17

مهناز افضلی 1342/1/30

مریلا زارعی 1353/1/25 تهران

محمد رضا گلزار 1354/1/27 تهران

پویا امینی 1356/2/15 تهران

رضا داوود نژاد 1359/2/29 تهران

سعید شهروز 1356/2/16

                                               

پرستو گلستانی 1349/3/11 تهران

کمند امیر سلیمانی 1352/3/16 تهران

امین حیایی 1349/3/19 تهران

جواد رضویان 1353/3/25 تهران

شهره لرستانی 1345/3/31 تهران

مهناز افشار 1356/3/26 تهران

مژده شمسایی 1347/3/30 تهران

 

نسرین مقانلو 1347/4/1 تهران

سحر ولد بیگی 1356/4/1 تهران

هدیه تهرانی 1351/4/4 تهران

نگار فروزنده 1357/4/4تهران

رضا شفیعی جم 1351/4/10 تهران

محمد اصفهانی 1345/4/14 تهران

گل شیفته فراهانی 1362/4/19 تهران

مانی رهنما 1356/4/26 تهران

فاطمه گودرزی 1342/4/16/تهران

نیلوفر محمودی 1347/4/22

عاطفه رضوی 1346/4/23 تهران

پرند زاهدی 1357/4/23 تهران

 

فریبا متخصص 1340/5/1 بروجرد

شقایق فراهانی 1351/5/2 تهران

ایمان اشراقی 1355/5/17

پگاه آهنگرانی 1363/5/2

حسن جوهرچی 1347/5/6

پوپک گلدره 1350/5/8

 

کیهان ملکی 1347/6/2

امین زندگانی 1351/6/5 تهران

امیر تاجیک 1347/6/8

سیما تیرانداز 1349/6/9 تهران

امیر جعفری 1353/6/10

نیکی کریمی 1350/6/15 تهران

زیبا نادری 1344/6/18 تبریز

پردیس افکاری 1342/6/20 تهران

حسام نواب صفوی 1353/6/22 تهران

مینا لاکانی 1350/6/29 تهران

الهام پاوه نژاد 1354/6/25

مجید صالحی 1354/6/26 تهران

زیبا بروفه 1354/6/29

 

لیلاحاتمی 1351/7/9 تهران

باران کوثری 1364/7/25 تهران

                               علی قربان زاده 1357/7/30 تهران 

 

یکتا ناصر 1357/8/12 تهران

                           مریم حیدر زاده 1356/8/29 تهران

ویشکا آسایش 1351/8/16 تهران

آتنه فقیه نصیری 1347/8/23 تهران

                                                

سمیرا سیاح 1353/9/1 کالیفرنیا

بهاره رهنما 1352/9/10 تهران

                                   علی صادقی 1359/9/14 تهران

                                                

رامبد جوان 1350/10/1

فریبا کوثری 1345/10/1 زاهدان

محمد رضا عیوضی 1350/10/16 تهران

محمد رضا فروتن 1347/10/7 تهران

مهراج محمدی 1353/10/7 تهران

کتایون ریاحی 1340/10/10 تهران

ناصر عبداللهی 1349/10/10 بندر عباس

ماهایا پطروسیان 1348/10/13 تهران

حدیث فولادوند 1356/10/21 تهران

سروش گودرزی 1353/10/21

ترانه علیدوستی 1362/10/22 تهران

افسانه بایگان 1340/10/26 تهران

رزیتا غفاری 1351/10/27

                                   پیمان قاسم خانی 1348/10/30

                                              

پریوش نظری 1348/11/3 گچساران

علیرضا عصار 1348/11/4

شادمهر عقیلی 1351/11/7 تهران

شهاب حسینی 1352/11/14 تهران

فلامک جنیدی 1351/11/14

افسانه چیره آزاد 1341/11/22 تهران

سمیرا مخملباف 1358/11/26تهران

                                  محمد خاکپور 1344/11/30 تهران

                                              

ایرج نوذری 1342/12/7 تهران

مرجان محتشم 1348/12/13 تهران

بابک نوری 1352/12/16 تهران

لادن مستوفی 1351/12/20 شهسوار

شهرام حقیقت دوست 1351/12/27 تهران

 مهشید افشارزاده 1344/12/29 آبادان