این کلیپ ها با نام ایران جهانی شده اند...
چرا من باید حالم خراب شود و شماها حالتان خوب باشد؟ شما هم این صحنه هراسانگیز و غیرانسانی را ببینید!
دوستی باورش نمیشد، میگفت ساختگی است. گفتم: ای کاش ساختگی بود! متأسفانه واقعی است. این پدر که اینطرف دوربین عشق میکند و از پسر معصومش میپرسد چه میکنی و او که جواب میدهد (با آن لحن کودکانه): نشئه میکنم! و پدر غش غش میخندد و مهمانانی هم حتماً در آن جلسه هستند که یکیشان موبایل دوربیندار دارد و تصویر میگیرد تا بعد در اینترنت بگذارد، دم میدهند به خنده!
با این بچه مثل همان انترها رفتار کردهاند. حیوانات که در این کشور هیچگاه حقوقی نداشتهاند. (داستان قشنگی صادق چوبک نوشته است: انتری که لوطیش مرده بود.) حالا بچهها هم شدهاند مثل حیوانات.
این پدر عملی که به احتمال زیاد خانهاش مرکز تریاککشی دوستان است، پسربچهاش را اینگونه «تربیت» کرده تا هم باعث تفریح مشتریان شود و خوش باشند وقتی نشئه میکنند و هره و کره راه بیندازند؛ و هم پسربچه شیطنت نکند و بنشیند معقول پای بساط و «حال» کند.
البته نه اینکه نبوده است قبلاً. بوده و هست. تمام آن بچههای شیرخوار یا دو سه ساله که به گداها اجاره داده میشوند را تریاک میخورانند تا بخوابند. اما این شکلش را دیگر ندیده بودیم. به حق چیزهای ندیده و نشنیده.
آخر این هم نفهمیدن دارد که این گند و کثافتها ثمره روابط غلط اجتماعی است؟
دوستی تعریف میکرد که در تهران، در پارکی مشاهده کرده که مشتی بچه پولدار (از این پچه پولدارهای تازه به دوران رسیده) دور هم نشسته بودهاند و محض رو کم کنی و خنده و تفریح، اسکناسهای پانصد و هزار تومنی درمیآوردهاند و آتش میزدهاند. دوران گذشته وقتی میخواستند از ثروتمند بودن کسی روایت کنند میگفتند: فلانی سیگارش را با اسکناس آتش میزند!
تاسف تاسف تاسف....