˙·▪●ღ جدیدترین ها ღ●▪·˙

گروه اینترنتی منصور قیامت

˙·▪●ღ جدیدترین ها ღ●▪·˙

گروه اینترنتی منصور قیامت

دوستی دخترها با پسرها و عکس العملها در دوره های مختلف دوستی

بررسی ارتباط یک دختر با یک پسر

هفته اول.............................................
پسر:سلام خانم حال شما (با لهجه فوق کلاسیک)
دختر:علیکه سلام(با کمی تم مظلوم نمایی)
پسر:چطوری؟
دختر:بد نیستم مرسی تو چطوری؟

هفته دوم..........................................پسر:سلام مهسا تو خبی عزیزم
دختر:علیکه سلام چطوری؟اتفاقا می خواستم بهت زنگ بزنم
پسر:قربانت بد نیستم تو چطوری؟
دختر:مرسی...خوبم...فقط .......؟

هفته سوم.......................................دختر:سلام عزیزم
پسر:سلام چطوری؟ خوبی؟
دختر:مرسی خوبم خیلی خوبم و یک نگاه معنا دار به پسرو دیگر هیچ .....نه یعنی بعدش مهمه

هفته چهارم.......................................دختر:سلام عزیزم چطوری؟ خوبی؟خیلی دلم هواتو کرده بود
پسر:سلام عزیز دلم مرسی بد نیستم تو چطوری؟
دختر:مرسی. میدونی؟ یه چیزی می خوام بهت بگم نمی دونم الان بگم یا بعد؟
پسر:بگو عزیزم
دختر:نه...حالا زوده...باشه بعد !

هفته پنجم........................................
دختر: سلام عزیزم, چیزی که دفعه پیش می خواستم بهت بگم این بود که
دوستت دارم...عاشقتم...زندگی بدون تو برای من هیچ معنی نداره, تمام
آینده خودم رو با تو می بینم اگه تو نباشی زندگی برای من هیچه!!!
(و کلی دیگه از این حرفهای پوچ و صد من یه غاز! و پسر باور می کنه)

هفته ششم:......................................پسر: امروز یه دختره اومد تو خیابون از من آدرس بپرسه,منم...دادم دیگه
دختر: دیگه چی؟ دلمو شکستی! تو که می دونی من چقدر حسودم.
چرا این کارو کردی؟ (بعد یه حالت غم آلود شدید به خودش می گیره جوری که سوزناک است )
پسر: من که کاری نکردم فقط جوابه سوالش رو دادم
دختر: یه قول به من می دی؟
پسر: آره چرا که نه
دختر: قول بده دیگه با هیچ دختری حرف نزنی!اوه اوه )؟
پسر: باشه عزیزم قول می دم (ارواح عمت)
......
کلیه روابط سالم و صمیمی و عاشقانه ادامه داره و پای.....وسط کشیده نشده....

ماه هجدهم:....................................دختر: برام خواستگار اومده!
پسر:غلط کرده...
دختر: چرا؟ خوب طوری نیست اونم بالا خره آدمه !
پسر: تو چه جوابی بهش دادی؟تو که گفتی هیچکس جز من مهم نیست برات
دختر: هنوز هیچی!!!
پسر:ما کلی قرار مرار با هم گذاشتیم حالا می خواهی اونو بزاری جای من؟مگه تو نبودی می گفتی هر اتفاقی بیفته برام می مونی ..حتی اگه به قیمت مرگت باشه !!!
دختر: یه چیزی رو می دونی؟ اون هیچ وقت نمی تونه جای تو رو بگیره اما ...(پولداره)
پسر: من چی کار کنم ؟ من عاشقت شدم ..تو باعث شدی
دختر:نمی دونم! فقط به من فکر نکن! من اگه بدونم تو به من فکر می کنی یه
آب خوش از گلوم پایین نمی ره!!!! ببین برو زودتر زن بگیر(حرفی که همه به من می زنن)
پسر: حسودیت نمی شه؟
دختر:نمیدونم چرا دیگه از اینکه تو رو با دختر دیگه ببینم حسودیم نمی شه
پسر: {در خیالش} : می دونم چرا حسودیت نمی شه .....خدایش می داند
..
بعدش مدتی پسر از خاطرات خوش گذشته می گه و دختر هم برای خالی نبودن
عریضه سنت آبغوره گیری رو اجرا می کنه ! الان دیگه دوره آموزشی هم داره
........
دوران خوشی دختر و دوران تحول پسر شرو ع می شه...............
دید پسر نسبت به دختر: عوض می شه, قلبش نسبت به واژه هایی نظیر دوستت دارم
عاشقتم زندگی بدون تو برام هیچه و بقیه واژه های زیبا ولی پوچ اینطوری مقاوم می شه

....................................................................................................................


حالا اگر در آینده مورد مشابهی برای پسر پیش ییاد:روز اول.......................................:
دختر:سلام
پسر: میای خونمون؟
دختر:نه!
پسر: مگه به من اطمینان نداری؟
دختر: چرا......ولی خووووووب! هنوز نشناختمت

(در اینجا پسر مراسمی مرسوم به مخ زنی رو انجام می ده و البته موفق
هم میشه.علت موفقیتش بلد بودن حرغهای پوچ و بی معنی که در تجربه های
گذشته یاد گرفته و برای مخ زدن دختری بسیار موثر است)

پسر: تو که می دونی من چقدر دوستت دارم !
دختر: آره...ولی آخه.....!
پسر: من قول می دم برای خواستگاریت بیام و بگیرمت !!!
دختر: جدی می گی؟ (و قند توی دلش آب می شه)
پسر: آره عزیزم زندگی بدون تو برای من هیچ مفهومی نداره !
دختر: جدی؟ ( ایندفه با یک نگاه عاشقانه به پسر!)

(یواش دل دختر نرم می شه و رضایت می ده ! )
....
پسر: پس بریم...دریم دریم ...........

عصر همان روز:.................................
درین درران ....دران دررین ..درون درران .....................(زنگ گوشی)
پسر که بعد از رفتن دختر به خواب عمیقی فرو رفته بود در حالی که خسته
است با زحمت و غر غر گوشی تلفن رو بر می دارد !
پسر: بله...بفرمایید
دختر: سلام
پسر:سلام چطوری؟
دختر: مرسی. باهات کار دارم !
پسر: تو که یک ساعت پیش از اینجا رفتی !؟
دختر:می خوام دوباره ببینمت!!!فردا بیام خونتون؟!!!!!

پسر: (در حالی که موفقیت بزرگی کسب کرده) : چرا نه؟

پی نوشت : شاید مخ زنی به پای پسر ها نوشته شده اما این شخصیت دخترهاست که پسرهای این دوره زمونه رو وادار به مخ زنی میکنه ..چون حرف با صداقت تو گوششون نمیره .....هاهاها