به اصرار مامان و برای این که از پای لپ تاپ یا به قول مامانم منقل بلند بشم عصری رفتیم بیرون یه قدمی بزنیم. داشتیم تو خیابون ولیعصر از سمت تجریش به پارک وی پیاده می رفتیم. آها این رو هم بگم که من یک عدد بستنی قیفی بسکین رابینز هم در دست داشتم! اسمایلی مریم شکمو! :D خلاصه داشتیم همین طور راه می رفتیم که یهو دیدم یکی از مأمورای گشت ارشاد میگه یه لحظه تشریف بیارید اینجا! من و مامانم با قیافه ای متعجب هر دو رفتیم ببینیم چی میگه این جناب سروان! تعجب از اینجا که من هیچ موردی تو خودم برای گیر دادن نمی دیدم! آقای سروان برگشته به من می گه خانوم این رنگ مانتو چیه؟! خیلی جیغه! من رو میگی شده بودم :O و البته مامان نیز! حالا حتما فکر می کنید رنگ مانتوم بنفش، قرمز، نارنجی یا شاید سبز فسفری بوده! نخیر جانم؛ اشتباه حدس زدید! سفید بود! بله! سفید! بهم میگه عرف جامعه میگه باید سیاه پوشید یا رنگ های تیره مثل سرمه ای و قهوه ای! حالا دیگه بماند که من جوابشو چی دادم چون طولانی میشه! به قول معروف بیخیال شد! یه ذره جلوتر که رفتیم باز یه مأمور دیگه این دفعه از جنس لطیف البته، بهم گیر داد که خوب نیست دختر تو خیابون بستنی قیفی بخوره! :O و این گونه بود که من از اولین برخورد امروزم با این مأموران محترم و وظیفه شناس تا دقیقا همین لحظه که دارم این مطلب رو تایپ می کنم :O موندم!
نویسنده: مریم